سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

انوشیروان دادگر

اندر روزگار نوشیروان دادگر سپهسالاری بود در آذرآبادگان (آذربایجان) که وی از همگان ثروتمندتر و توانگرتر بود. روزی سپهسالار قصد ساخت باغی در آذرآبادگان نمود. پس چندین باغ ر ا خریداری کرد تا همگی را یکی نماید و وسعت بیشتری یابد . در آخرین باغ به مزرعه پیر زنی رسید که کشاورزی میکرد. سپهسالار نزد پیر زن رفت و از او درخواست نمود تا باغش را بفروشد. پیر زن گفت: من همین باغ را از مال دنیا دارم و این نیز ارثی است که از شوهرم به من رسید و با هیج چیز عوض نخواهم کرد. سپهسالار گوش به سخنان وی نداد و باغ را از وی گرفت و دیواری دور آن کشید. سپهسالار از سخنان پیر زن خشم گین شد و هیچ پولی به وی نداد . پیر زن درمانده شد و آهی سر داد و از خدای کمک خواست. سپس در اندیشه این افتاد که از آذرآبادگان راهی مدائن محل زندگی شاهنشاه
ملک ایرانشهر شود. در بین راه با خود اینگونه اندیشید که شاید خدایگان از این کار من خشمگین شود و مرا زندانی کند. شاید مرا به بارگاه خدایگان شاهنشاه راه ندهند و . . . به هر روی پس از چند روز به مدائن رسید. در گوشه مزارع نشست تا نوشیروان به شکار آید. روزی نوشیروان از کاخ تیسپون بیرون
آمد و راهی شکار شد. در بین راه پیر زن از پشت بوته ها بیرون جست و از نوشیروان کمک خواست.
نوشیروان از اسپ پیاده شد و به سخنان پیر زن گوش فرا داد. پس از پایان سخنان پیر زن نوشیروان دادگر اشک در چشمانش حلقه زد و از پیر زن پوزش خواست و سوگند یاد کرد که اگر چنین باشد که تو گفتی من پاسخ او را خواهم داد.

ادامه مطلب ...

روماتیسم

کشیشی در اتوبوس نشسته بود که یک ولگرد مست و لایعقل سوار شد و کنار او نشست

مردک روزنامه ای باز کرد و مشغول خواندن شد و بعد از مدتی هم از کشیس پرسید

پدر روحانی روماتیسم از چی ایجاد میشود؟

کشیش هم موعظه را شروع کرد و گفت روماتیسم  حاصل مستی و میگساری و بی بند و باری است

مردک با حالت منفعل  دوباره سرش گرم روزنامه خودش شد

ادامه مطلب ...

عید

عید سعید غدیر بر شیعیان واقعی علی (ع) مبارک 

شاد و سلامت باشید

انیشتین بر سر سفره هفت سین

در زمان تدریس در دانشگاه پرینستون دکتر حسابی تصمیم می گیرند سفره ی هفت سینی برای انیشتین و جمعی از بزرگترین دانشمندان دنیا از جمله "بور"، "فرمی"، "شوریندگر" و "دیراگ" و دیگر استادان دانشگاه بچینند و ایشان را برای سال نو دعوت کنند.. آقای دکتر خودشان کارتهای دعوت را طراحی می کنند و حاشیه ی آن را با گل های نیلوفر که زیر ستون های تخت جمشید هست تزئین می کنند و منشا و مفهوم این گلها را هم توضیح می دهند. چون می دانستند وقتی ریشه مشخص شود برای طرف مقابل دلدادگی ایجاد می کند.

ادامه مطلب ...

پیوند آسمانی

فردا هفتمین سالروز ازدواج من است. هفت سالی که به سرعت برق و باد گذشت. هفت سالی که سرشار از عشق و محبت و علاقه بود و با خوبی‌های فراوان و تلخی‌های اندکی گذشت. ثمره این هفت سال ۲ دسته گلی است که خداوند به ما ارزانی داشت. یکتا و پارسا. 

 

هفتمین سالروز ازدواجمان را به همسر عزیز و فداکارم که در تمام سختی‌ها یار و یاور من بود و لحظه‌های خوب زندگی را برایم خوبتر کرد و به او که مادری نمونه و اسطوره‌ای است، از صمیم قلب تبریک می‌گویم. به امید سالهایی سرشارتر  از عشق و محبت و سلامتی و شادی.

غم غمناک

شب سردی است و من افسرده
راه دوری است و پایی خسته
تیرگی هست و چراغی مرده
می کنم تنها از جاده عبور
دور ماندند ز من آدمها
سایه ای از سر دیوار گذشت
غمی افزود مرا بر غم ها
فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر آمد تا به دل من
قصه ها ساز کند پنهانی
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر سحر نزدیک است
هر دم این بانگ برآرم از دل
وای این شب چه قدر تاریک است
خنده ای کو که به دل انگیزم ؟
قطره ای کو که به
دریا ریزم ؟
صخره ای کو که بدان آویزم ؟
مثل این است که شب نمناک است
دیگران را هم غم هست به دل
غم من لیک غمی غمناک است



سهراب سپهری

تبریک

عید سعید قربان مبارک