محرم آمد و باز در اندیشه حسین و فرزندانش، حسین و یارانش، حسین و قیامش، حسین و پیامش و حسین و فلسفه شهادتش سر در گریبان بردهام.
خدایا هر چه فکر میکنم میبینم که فرزند پیامبرت قیام نکرد تا عدهای به بهانه سوگواری برایش گذران زندگی نمایند و برخی چنان درآمدی از این راه داشته باشند که تمام سال را لحظه شماری کنند برای دهه اول محرم.
آیا حسین شهید شد تا سوگوارانش در هیئتهایی کارناوال وار و بعضا با انجام حرکاتی شنیع و دور از انسانیت مانند قمه زدن برای بچه های کوچک، خود را و امام خود را مضحکه جهانیان کنند.
آیا شهادت حسین برای اقامه نماز (نمازی که بازدارنده از زشتی و گناه باشد نه نماز خنثی) کشته شد یا برای ...
آیا حسین در آخرین وصایای خود، خلایق را به دینداری ظاهری دعوت کرد یا فرمود اگر دین ندارید لااقل آزاذه باشید؟
آیا قیام حسین جز برای نشان دادن نحوه برخورد با ظالمین و ستمکاران بود؟
یا حسین مرا ببخش که از تاسوعا و عاشورا فقط مشکی پوشیدن و هیئت رفتن و زنجیر زدن و ... و نذری دادن را می شناسیم و نفهمیدم که تو برای آزاذی، انسانیت و عدالت قیام کردی.
یا حسین مرا ببخش که فقط به فکر نذری دادن روز عاشورا بودم و همسایه دیوار به دیوارم را که تمام سال فرزندانش سر گزسنه به بالین می گذلرند را فراموش کردم.
یا حسین مرا ببخش که عمری دستانم را با تمام قوا ذر عزایت به سینه کوبیدم ولی دست هیچ افتاده ای را نگرفتم.
یا حسین ایمان دارم که زنده نگهداشتن نامت و فلسفه جهادت چراغی است برای هدایت آیندگان، ولی مرا ببخش که به خیال زنده نگه داشن نامت، فلسفه جهادت را زیر عزاداری پر زرق و برق خود پنهان نمودم و اینک جوانان نسل امروز کشورم از تو ای عزیز فقط خیابان گردی شبانه با دوستان و خوردن غذای نذری و شمع روشن کردن شام عاشورا در میدان محسنی را می شناسند.
یا حسین ...
مجنون هنگام راه رفتن کسی را به جز لیلی نمی دید. روزی شخصی در حال نماز خواندن در راهی بود و مجنون بدون این که متوجه شود از بین او و مهرش عبور کرد. مرد نمازش را قطع کرد و داد زد هی چرا بین من و خدایم فاصله انداختی مجنون به خود آمد و گفت: من که عاشق لیلی هستم تورا ندیدم تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه دیدی که من بین تو و خدایت فاصله انداختم؟
منبع: ایمیل ارسالی یکی از دوستان
درویشی به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده میشود .
پس از اندک زمانی داد شیطان در می آید و رو به فرشتگان می کند و می گوید : جاسوس می فرستید به جهنم!؟
از روزی که این ادم به جهنم آمده مداوم در جهنم در گفتگو و بحث است و جهنمیان را هدایت می کند و ...
حال سخن درویشی که به جهنم رفته بود این چنین است:
با چنان عشقی زندگی کن که اگرحتی بنا به تصادف به جهنم افتادی, خود شیطان تو را به بهشت باز گرداند.
منبع: ایمیل یکی از دوستان
قرآن ! من
شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی
ساخته ام که هر وقت در کوچه مان
آوازت بلند می شود همه از هم
می پرسند " چه کس مرده است؟ "
چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا
ترا برای مردگان ما نازل کرده است .
قرآن ! من شرمنده
توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک
افسانه موزه نشین مبدل کرده ام .
یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج
نوشته،یکی ذوق می کند که ترا فرش
کرده ،یکی ذوق می کند که ترا با
طلا نوشته ،یکی به خود می بالد که
ترا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر
کرده و ... ! آیا واقعا خدا ترا
فرستاده تا موزه سازی کنیم
؟
قرآن ! من
شرمنده توام اگر حتی آنان که ترا
می خوانند و ترا می شنوند
،آنچنان به پایت می نشینند که
خلایق به پای موسیقی های روزمره
|