سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

درد هجر

مرا دردیست در سینه ز هجر یار مدهوشم

همان یار سیه پوشی که در وصلش همی کوشم

بر این دردی که دارم من نباشد هیچ دارویی

که جام شوکرانم راهمی باید که من نوشم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد