سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

منبر اشک

این ماه قد خمیده که پژمان و درهم است
طرحی ز نقش غمزده فصل ماتم است

در سوک کهکشان ولایت به حزن و درد
از چشم مهر خون بچکد باز هم کم است

هر سرو داغدار بر این جویبار حزن
گوید که این خزان بهاری محرم است
  
شعر فراز منبر اشک سحرگهی
پیک "عزای اشرف اولاد آدم است"

نازم عزای شاه شهیدی که بهر او
شور قیام و گریه بشکوه توام است

نور هدایت است که افتاده روی خاک
جان بشر دچار غمی سخت مظلم است

وقتی غبارها ره ما را به هم زنند
دل را صفای طره گیسوش پرچم است


معیار مهرورزی هر بیش و کم حسین
مولای خوب هر چه گدا،محتشم حسین

عبدالرضا مدرس زاده - کاشان
یازدهم مهر نود و پنج

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد