سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

دود می‌خیزد


دود می خیزد ز خلوتگاه من
کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟
با درون سوخته دارم سخن
کی به پایان می رسد افسانه ام ؟
دست از دامان شب برداشتم
تا بیاویزم به
گیسوی سحر
خویش را از ساحل افکندم در آب
لیک از ژرفای دریای بی خبر
بر تن دیوارها طرح شکست
کس دگر رنگی در این سامان ندید
چشم می دوزد خیال روز و شب
از درون دل به تصویر امید
تا بدین منزل پا نهادم پای را
از درای کاروان بگسسته ام
گر چه می سوزم از
این آتش به جان
لیک بر این سوختن دل بسته ام
تیرگی پا می کشد از بام ها
صبح می خندد به راه شهرمن
دود می خیزد هنوز از خلوتم
با درون سوخته دارم سخن

 

 

سهراب سپهری

نظرات 1 + ارسال نظر
نادر پنج‌شنبه 18 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:16 ب.ظ http://5jere.ir

سلام دوست عزیز
امیدوارم حالت خوب باشه
من میخوام از شما دعوت کنم تا به جامعه ی مجازی پنجره بپیوندید تا با کمک هم یک جامعه ی مجازی بزرگ درست کنیم
حتما بیاید
در پایان دی ماه به هر یک از سه کاربر فعال سایت یک دامنه ی .irو یا .com به انتخاب خود او اهدا میشود.
پس میتونی با کمی فعالیت وبلاگتو به سایت تبدیل کنی!
عضو شو ضرر که نداره!
عجله کن
ممنون
منتظرم
راستی اگه امکان داره خواهش میکنم سایت ما رو با نام جامعه ی مجازی ایرانیان لینک کن
ممنون
همچنین میتونید با عضویت تو سایتی که بنر اون بالای سایت قرار داره از طریق وبلاگتون به کسب درامد بپردازید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد