سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

هفت جا ، نفس خویش را حقیر دیدم



نخست : هنگامیکه به پستی تن میداد تا بلندی یابد .

دوم : آنگاه که در برابر از پاافتادگان، میپرید .

سوم : آنگاه که میان آسانی و دشوار مختار شد و آسان را برگزید .

چهارم : آنگاه گناهی مرتکب شد و با یادآوری اینکه دیگران نیز همچون او
دست به گناه میزنند، خود را دلداری داد .

پنجم : آنگاه که از ناچاری ، تحمیل شده‌ای را پذیرفت و شکیبایی‌اش را
ناشی از توانایی دانست .

ششم : آنگاه که زشتی چهره‌ای را نکوهش کرد، حال آن که یکی از نقاب‌های
خودش بود .

هفتم : آنگاه که آوای ثنا سرداد و آن را فضیلت پنداشت .


جبران خلیل جبران
نظرات 1 + ارسال نظر
مهرداد چهارشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:13 ب.ظ

پنجمیش باحال بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد