در بازگشت از کلیسا، جک از دوستش ماکس می پرسد: «فکر می کنی آیا می شود هنگام دعا کردن سیگار کشید؟» ماکس جواب می دهد: «چرا از کشیش نمی پرسی؟» جک نزد کشیش می رود و می پرسد: «جناب کشیش، می توانم وقتی در حال دعا کردن هستم، سیگار بکشم.» کشیش پاسخ می دهد: «نه، پسرم، نمی شود. این بی ادبی به مذهب است..» جک نتیجه را برای دوستش ماکس بازگو می کند. ماکس می گوید: «تعجبی نداره.. تو سئوال را درست مطرح نکردی. بگذار من بپرسم.» ماکس نزد کشیش می رود و می پرسد: «آیا وقتی در حال سیگار کشیدنم می توانم دعا کنم ؟» کشیش مشتاقانه پاسخ می دهد: «مطمئناًً، پسرم. مطمئناً..»
منبع: ایمیل یکی از دوستان |
سلام.وبلاگ خیلی قشنگی داری خیلی زیباست.بهتره این نظر تایید نشه.اگه مایل باشی با هم تبادل لینک کنیم.
میتونی من رو با اسم شمیم لینک کنی و بعد بهم خبر بدی تا منم لینکت کنم.منتظرت هستم.
نظر یادتون نره
بای
www.shamimjoon.blogsky.com
سلام دوست عزیز
حالتون چطوره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من همیشه از خوندن پست های شما لذت بردم ...
شاد و سلامت باشید ...
ادما مثل کتابن:
از روی بعضی ها باید مشق نوشت.
از روی بعضی ها باید جریمه نوشت.
بعضی ها رو باید چند بار خوند تا معنی شونو فهمید.
و بعضی هارو باید نخونده دور انداخت.
کاش در کتاب قطور زندگی سطری باشیم به یاد ماندنی نه حاشیه ای از یاد
رفتنی.
سلام.
زیبا بود.نحوه بیان کردن مطالب خیلی تاثیر گذاره.
سلام
این نشون می ده تو مذهب همیشه راهی برای فرار کردن راهی برای به دست اوردن هست
باید مواظب بود که مبلغ دین کیست و چه جوری می شه ازش پرسید