سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

ای شود جانم به قربانت چماق!

ای شود جانم به قربانت چماق
ای فدای لطف و احسانت چماق

بنده هستم چاکرت یک قـُلچماق
می‌نمایم شهروندان را چلاق

از زمانی که به دستم بوده‌ای
موجبات ناز شستم بوده‌ای

سالها از من حمایت کرده‌ای
زندگییم را ضمانت کرده‌ای

با توخیلی ترکتازی کرده‌ام
دوستان را ناز نازی کرده‌ام

بعضی از اوقات هم با لطف تو
کرده‌ام کلّ قوانین را وتو

مهرورزی کرده‌ام آن هم چه جور
در کمال رأفت و شادی و شور!

کرده‌ام صدها خس و خاشاک را
با وجود قدرت تو کله پا

هر که گفته رأی من را پس بده
در خیابان، یا که در دانشکده

داده‌ام پس، لیک جای رأی او
ضربه‌ای از تو به فرق آن ببو

قـِرتیان سبز پوش بی حیا
حامیان مخملین کودتا

می‌نمایم چون مگس با پیف پاف
از مشقت‌های این دنیا معاف

بس که کوبیدم سر و دست ودهان
زنده کردم نام شعبان بی‌مخان

سفره‌ام از لطف تو رنگین شده
مانده موجودی من سنگین شده

زیرپایم زانتیا انداختند
خانه‌ای زیبا برایم ساختند

حاجی‌ام کردند آن هم چند بار
لطف فرمودند کاپ افتخار

الغرض در سایۀ لطفت، چماق
شد دِِِماغم ناجوانمردانه چاق

نزد من ‌جاوید مانی تا ابد
بی وجودت جان من در می‌رود 

 

 

 محمد جاوید  

 

منبع: http://www.itanz.net/2009/08/post_62.php

نظرات 4 + ارسال نظر
فرید سه‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:29 ق.ظ http://farid71.blogsky.com

سلام آقا علی.متنتون واقعا جالب بود. باید به منبعش یه سر بزنم.
راستی من پست جدید گذاشتم.خوشحال میشم بیاین

حسین سه‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:26 ق.ظ http://ego

مرسییی

بادرود-سرزمین مهر ومیترا یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:01 ق.ظ http://www.mehrbadrood.blogsky.com/

بادرود وسپاس
شعر بسیار زیبائی بود،از لطف شما هم بسیار سپاسگزارم
بهروز باشید علی جان

یلدا یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 05:17 ب.ظ

سلام.
قشنگ بود. داشتم فکر می کردم یارو این دنیا رو خریده، واسه اون دنیا هم دلش قرصه؟ البته اگه این کارهارو در راه خدا کرده باشه که مشکلی نیست!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد