سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

فغان

دلی دارم پر از غمهای بسیار 

که او را دیده بنموده گرفتار 

فغان از این دل و از دیده زار 

خداوندا رسان ما را به دلدار

نظرات 2 + ارسال نظر
شمع شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 03:24 ب.ظ http://shamnevis.blogsky.com

قشنگ بود ! ولی دلدار!خدایا ..!

زورق خیال یکشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 11:11 ق.ظ http://www.tanoreh.blogfa.com

سلام
اندیشه ی زرد فصل خزان
جوانه های سبز فصل تازه بهارم را ریخت
آخر چرا !!؟
این عدل، منصفانه نیست
که بهار ...
کوتاه ترین فصل زندگی من باشد

هیاهویی در دل اگر ندارم
از بی رونقی نیست
از آنست که رویایی در سر ندارم
تنهایی بشکست رویای نا تمام مرا

شعرتون خیلی قشنگ بود
گشتم تا شعری پیدا کنم در جوابش ولی نیافتم
پس نوشتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد