سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

گذر عمر

چه شتابان گذرد عمر من خسته و خواب 

بین چگونه کشد ایام، جوانی و شباب 

ای دل می‌زده و مست بپاخیز ز خواب 

که فروشی زر عمرت به مس باده ناب

نظرات 5 + ارسال نظر
تارا نویسنده وبلاگ رفیق لحظه هایم ب یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 08:11 ق.ظ http://aroosebandari.blogfa.com

سلام علی جان


ممنون که فرامو ش نکرده بودی اومدی و نظر دادی مرسی گلم این پستت هم باز تکون دهنده است واقعا خورشید می یاد جاشو ماه و ستاره میگیره همین جور هرروز تکرار میشه و ما گذر عمر خودمون رو احساس نمیکنیم الان نمیفهمیم که چطوری داره میگذره و هیچ کاری نکردیم مرسی یاداوری کردی علی جان .



موفق و شاد باشی



تارا

تارا نویسنده وبلاگ رفیق لحظه هایم ب یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 08:11 ق.ظ http://aroosebandari.blogfa.com

زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با چهره های زیبا جلوی در دید.
به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم.»
آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟»
زن گفت: « نه، او به دنبال کاری بیرون از خانه رفته.»
آنها گفتند: « پس ما نمی توانیم وارد شویم منتظر می مانیم.»
عصر وقتی شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را برای او تعریف کرد.
شوهرش به او گفت: « برو به آنها بگو شوهرم آمده، بفرمائید داخل.»
زن بیرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. آنها گفتند: « ما با هم داخل خانه نمی شویم.»
زن با تعجب پرسید: « چرا!؟» یکی از پیرمردها به دیگری اشاره کرد و گفت:« نام او ثروت است.» و به پیرمرد دیگر اشاره کرد و گفت:« نام او موفقیت است. و نام من عشق است، حالا انتخاب کنید که کدام یک از ما وارد خانه شما شویم.»
زن پیش شوهرش برگشت و ماجرا را تعریف کرد. شوهـر گفت:« چه خوب، ثـروت را دعوت کنیم تا خانه مان پر از ثروت شود! » ولی همسرش مخالفت کرد و گفت:« چرا موفقیت را دعوت نکنیم؟»
فرزند خانه که سخنان آنها را می شنید، پیشنهاد کرد:« بگذارید عشق را دعوت کنیم تا خانه پر از عشق و محبت شود.»
مرد و زن هر دو موافقت کردند. زن بیرون رفت و گفت:« کدام یک از شما عشق است؟ او مهمان ماست.»
عشق بلند شد و ثروت و موفقیت هم بلند شدند و دنبال او راه افتادند. زن با تعجب پرسید:« شما دیگر چرا می آیید؟»
پیرمردها با هم گفتند:« اگر شما ثروت یا موفقیت را دعوت می کردید، بقیه نمی آمدند ولی هرجا که عشق است ثروت و موفقیت هم هست! »
آری... با عشق هر آنچه که می خواهید می توانید به دست آوردید

نیلوفر یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 03:21 ب.ظ http://www.mordab-57.blogsky.com



سلام مهربون

ممنون که بهم سرزدی . نظرت خیلی جالب بود من هم به همین اعتقاد دارم
وبت زیباست . موفق باشی .

سهیل یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 07:45 ب.ظ

ممنون از این که اومدی توهم آپ کن دیگه.
س ه ی ل

دختری از جنس شب یلدا یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 09:56 ب.ظ http://yaldanight930.blogfa.ir

...............................................
......................................
...............................................

در ستاره باران آسمان ابری قلبم
جای کلامت خالیست...!

...............................................
......................................
...............................................

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد