خشک آمد کشتگاه من
در جوار کشت همسایه
گر چه میگویند: « میگریند روی ساحل نزدیک
سوگواران در میان سوگواران»
قاصد روزان ابری، داروگ! کی میرسد باران؟
بر بساطی که بساطی نیست
در درون کومه تاریک من که ذرهای با آن نشاطی نیست
و جدار دنده های نی به دیوار اطاقم دارد از خشکیش میترکد
ـ چون دل یاران که در هجران یاران ـ
قاصد روزان ابری، داروگ! کی میرسد باران؟
21 آبان زاد روز نیما یوشیج گرامی باد
با آن که دلم از غم هجرت خونست
شادی به غم توام ز غم افزونست
اندیشه کنم هر شب و گویم یا رب
هجرانش چنین است وصالش چون است!
بی روی تـو خـورشید جهانسوز مـباد
هم بی تو چراغ عالم افروز مباد
با وصـل تـو کـس چو من بد آمـوز مباد
روزی که تو را نبینم آن روز مباد
چون کار دلم ز زلف او ماند گره
بر هر رگ جان صدا از او ماند گره
ای همه ی هستی من زان تو
جان و دلم بسته ی پیمان تو
عشق به سر حد جنونم کشد
این دل دیوانه به خونم کشد
ﺍﻣﺸﺐ ﺍﮔﺮ ﯾﺎﺭﯼ ﮐﻨﯽ، ﺍﯼ ﺩﯾﺪﻩ ﺗﻮﻓﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﺁﺗﺶ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻣﯽ ﺍﻓﮑﻨﻢ، ﺩﺭﯾﺎ ﺑﻪ ﺩﺍﻣﺎﻥ ﻣﯽﮐﻨﻢ
ﻣﯽ ﺟﻮﯾﻤﺖ، ﻣﯽ ﺟﻮﯾﻤﺖ، ﺑﺎ ﺁﻥ ﮐﻪ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﯿﺴﺘﯽ
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻤﺖ، ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻤﺖ، ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ادامه مطلب ...ای صبا آنچه شنیدی ز لب یار بگو
عاشقان محرم رازند نه اغیار بگو
هم تو داری خبر از زلف گره بر گره اش
پیش ما قصه دلهای گرفتار بگو
ادامه مطلب ...
ای آسمان! مگر دل دیوانه منی؟
کاین گونه شعله میکشی و نعره میزنی؟
نالان و اشکبار مگر عاشقی و مست
با خویشتن چو ما مگر ای دوست دشمنی؟
ادامه مطلب ...
عشقت آموخت به من رمز پریشانی را
چون نسیم از غم تو بی سر و سامانی را
بوی پیراهنی ای باد بیاور ، ور نه
غم یوسف بکشد ، عاشق کنعانی را
ادامه مطلب ...