سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

تحریم؟؟؟


سختی تحریم را من و تو خوب درک نکردیم آن پدری درک کرد که دختر 19 ساله اش بیماری اِم‌ اِس داشت داروی اِم‌ اِس 11 میلیون شد و پدری کارمند که حقوقش تنها 30 هزارتومان افزایش داشت !
 
مادری درک کرد که پسر 15 ساله اش سرطان خون گرفت قیمت هر امپول سرطان خون 5 میلیون شد ونتوانست کاری برای پسرش بکند
 
از آنجا که مرحله اول درمان این بیماران، نیازمند ۱۰ آمپول است، پس باید در همین مرحله اول، ۵۰ میلیون تومان برای آمپول‌های مورد نیازشان هزینه کنند.
 
تازه، این فقط مرحله اول است!مرحله دوم، پیوند مغز استخوان است که قیمت داروهایش سر به فلک می‌کشد
 
من و تو تحریم را درک نکردیم پدری که کارگر بود و بیکار شد مجبور شد مسافرکشی کند ولی دید پراید 18 میلیون شده درک کرد !
 
من و تو فقط فهمیدم کامپیوتر , گوشی , لباس های برند , ماشین ها گران شده ولی آن های که مریض داشتند کمرشان را تحریم شکاند.




منبع: ایمیل یکی از دوستان

قهوه مبادا


با یکی از دوستانم وارد قهوه‌خانه‌‌ای کوچک شدیم و سفارش‌ دادیم...
بسمت میزمان می‌رفتیم که دو نفر دیگر وارد قهوه‌خانه شدند...
و سفارش دادند:  پنج‌تا قهوه لطفا... دوتا برای ما و سه تا هم قهوه مبادا... سفارش‌شان را حساب کردند،

ادامه مطلب ...

چه چیز برای قسمت کردن داریم؟


روزی مردی برای خود خانه ای بزرگ و زیبا خرید که حیاطی بزرگ با درختان میوه داشت. در همسایگی او خانه ای قدیمی بود که صاحبی حسود داشت که همیشه سعی می کرد اوقات او را تلخ کند و با گذاشتن زباله کنار خانه اش و ریختن آشغال آزارش می داد.

ادامه مطلب ...

داستان پانته آ


در لغت نامه ی دهخدا زیر عنوان «پانته آ» بر اساس روایت «گزنفون» آمده است که هنگامی که مادها پیروزمندانه از جنگ شوش برگشتند، غنائمی با خود آورده بودند که بعضی از آنها را برای پیشکش به کورش بزرگ عرضه می کردند. در میان غنائم زنی بود بسیار زیبا و به قولی زیباترین زن شوش به نام پانته آ که همسرش به نام « آبراداتاس» برای مأموریتی از جانب شاه خویش رفته بود .
چون وصف زیبایی پانته آ را به کورش گفتند، کورش درست ندانست که زنی شوهردار را از همسرش بازستاند.  و حتی هنگامی که توصیف زیبایی زن از حد گذشت و به کورش پیشنهاد کردند که حداقل فقط یک بار زن را ببیند، از ترس اینکه به او دل ببازد، نپذیرفت. پس او را تا باز آمدن همسرش به یکی از نگاهبان به نام «آراسپ» سپرد.

ادامه مطلب ...

کمال

در نیویورک، در ضیافت شامی که مربوط به جمع آوری کمک مالی برای مدرسه مربوط به بچه های دارای ناتوانی ذهنی بود، پدر یکی از این بچه ها نطقی کرد که هرگز برای شنوندگان آن فراموش نمیشود...
 

ادامه مطلب ...

دزفول


سلام دوستان عزیز


مجددا آغاز سال جدید رو تبریک می گم. تعطیلات نوروزی هم تمام شد و امیدوارم که به همه دوستان خوش گذشته باشه. امسال برای دومین سال متوالی در این ایام سفری به دزفول داشتم. جاتون واقعا خالی بود. واقعا در ایام عید، دزفول بهشت ایرانه. پیشنهاد می کنم برای سال آینده حتما جزء گزینه های مسافرتتون باشه. ساحل رود زیبای دز بسیار رویائیه...