با آن که دلم از غم هجرت خونست
شادی به غم توام ز غم افزونست
اندیشه کنم هر شب و گویم یا رب
هجرانش چنین است وصالش چون است!
بی روی تـو خـورشید جهانسوز مـباد
هم بی تو چراغ عالم افروز مباد
با وصـل تـو کـس چو من بد آمـوز مباد
روزی که تو را نبینم آن روز مباد
چون کار دلم ز زلف او ماند گره
بر هر رگ جان صدا از او ماند گره
مهرگان یا جشن خورشید مصادف با تاجکذاری فریدون پس از غلبه بر ضحاک ماردوش است. رودکی بزرگ در این خصوص می فرماید:
ملکا جشن مهرگان آمد / جشن شاهان و خسروان آمد
جز بهجای ملحم و خرگاه / بدل باغ و بوستان آمد
مورد بهجای سوسن آمد باز / می بهجای ارغوان آمد
تو جوانمرد و دولت تو جوان / می به بخت تو جوان آمد
جشن باستانی مهرگان خجسته باد