سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

پـــــــــــــــــدر

بوسه بر دستان تو چون سجده بر پروردگار

ای که موهایت سپید از گردش این روزگار

سایـه ات باشـد مداوم بر سرم بـابـای من

تـک تـک ایــام عمــرم دارم از تـو یــادگـار


 

ادامه مطلب ...

مادر

هر چه دارم از تو دارم مادرم ای نازنین

سایه لطفت مداوم ای تو خوب و برترین

مهر و ایثار تو در طول تمام زندگی

نور امید دل تارم شده ای بهترین


علی واعظ بزرگی


میلاد حضرت صدیقه کبری، فاطمه زهرا (س) و روز مادر مبارک


چشم بیمار تو

چشم بیمار تو شد باعث بیماری ما
به مسیحا نرسد فکر پرستاری ما

تا ز بندت شدم آزاد ، گرفتار شدم
سخت آزادی ما بند گرفتاری ما
  ادامه مطلب ...

آتش دوزخ نسوزاند دل بـی درد را

دل ز شوق گریه ای مستانه می سوزد مرا         
عاقلان ! رحمی که این دیوانه می سوزد مرا

 آتش دوزخ نسوزاند دل بـی درد را
ساقی مجلس به یک پیمانه می سوزد مرا
 

ادامه مطلب ...

نگاه یاران

از نگاه یاران به یاران ندا می رسد
دوره رهایی، رهایی فرا می رسد

این شب پریشان، پریشان سحر می شود
روز نو گل افشان، گل افشان بما می رسد
  ادامه مطلب ...

من دل سپرده بودم

من زنده بودم اما انگار مرده بودم
از بس که روزها را با شب شمرده بودم

یک عمر دور و تنها ، تنها بجرم این که
او سَرسپرده می خواست ‚ من دل سپرده بودم
  ادامه مطلب ...

بی قرار

چرا رفتی، چرا؟ من بی قرارم
به سر، سودای آغوش تو دارم
نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست؟
ندیدی جانم از غم ناشکیباست؟
نه هنگام گل و فصل بهارست؟
نه عاشق در بهاران بیقرارست؟
نگفتم با لبان بستهٔ خویش
به تو راز درون خستهٔ خویش
  ادامه مطلب ...