سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

حدیث چشم او

اگر گویم من از چشمان او افسانه ای را
حدیث چشم او ریزد بهم میخانه ای را

در این فصل گل ای ساقی که غم بگریزد از دل
چه سازم با غم عشقی که در دل کرده منزل
  ادامه مطلب ...

نوروز 1400

چرخ گردون گشت و روز نو نمایان می شود

موسم گلهای خوشبو، سبزه، ریحان می شود

در چنین حال بهاری خواهم از پروردگار

تا بخواهد، حال مردم رو به سامان می شود


علی واعظ بزرگی

99/12/22




فرا رسیدن بهار طبیعت و نوروز باستانی را خدمت همه ایرانیان شادباش عرض نموده و سالی سرشار از تندرستی و شادکامی را خواهانم.

دلتنگی به سبک شاعرها


الا ای آهـــوی وحــشی کـجایی؟ (حافظ)
بماندم بی سر و سامان کجایی؟ (عطار)
کجایی؟ با فـراقم در چـه کاری؟ (عراقی)
نــگارِ تـــازه خــیز مــا کـجایـی؟ (باباطاهر)
کجایی ای جـنون ویرانه‌ات کو؟ (بیدل)
کجایی تو؟ کجایی تو؟ کجایی؟ (مولانا)


منبع: کانال تلگرامی الینه گی

امان از این دل

امان از این دل که داد
فغان از این دل که داد
به دست شیرین عنان فرهاد

که سر به حسرت نهاد
که سر به حسرت نهاد
به کوی معشوق خویش جان داد
 

ادامه مطلب ...

نگار من

هرچه کنی بکن مکن ترک من ای نگار من
هر چه بری ببر مبر سنگدلی به کار من

هر چه نهی بنه منه پرده به روی چون قمر
هر چه دری بدر مدر پرده ی اعتبار من

هر چه کشی بکش مکش باده به بزم مدعی
هر چه خوری بخور مخور خون من ای نگار من

هر چه دهی بده مده زلف به باد ای صنم
هر چه هلی بهل مهل پای به رهگذار من

هر چه کشی بکش مکش صید حرم که نیست خوش
هر چه شوی بشو مشو تشنه به خون زار من

هر چه بُری ببُر مبر رشته ی الفت مرا
هر چه کنی بکن مکن خانه ی اختیار من
  ادامه مطلب ...

مرده است

راحت بخواب ای شهر! آن دیوانه مرده است
در پـــیلـــه ابــریشمـش پــروانــه مرده است
در تُــنــگ، دیـگــر شـور دریا غوطه‌ور نیست
آن ماهــی دلتنگ، خوشبخـتانه مرده است

  ادامه مطلب ...

ای تپش های تن سوزان من

ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر تواَم سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شادیم بخشیده از اندوه بیش
همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستیم زآلودگی ها کرده پاک
  ادامه مطلب ...