ستاره دیده فروبست و آرمید بیا
شراب نور به رگ های شب دوید بیا
ز بس به دامن شب اشک انتظارم ریخت
گل سپیده شکفت و سحر دمید بیا
ادامه مطلب ...
بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟
گره از کار فروبستهٔ ما بگشایی؟
نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی
گذری کن: که خیالی شدم از تنهایی
ادامه مطلب ...
چون تیغ ابن ملجم بشکافت فرق ایمان
از اسمان منادی فریاد زد هراسان
دیگر فلکنبیند مانند او به دوران
((بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
کز سنگ گریه (ناله) خیزد روز وداع یاران))
ادامه مطلب ...
بین من هنوزم نفس می کشم
نفس در هوای قفس می کشم
گذشتم ز خود تا نگویم به تو
چه رنجی در این یک نفس می کشم
ادامه مطلب ...
شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفت
دوباره گریه ی بی طاقتم بهانه گرفت
شکیب درد خموشانه ام دوباره شکست
دوباره خرمن خاکسترم زبانه گرفت
ادامه مطلب ...
به رخ سیاه چشمان ، نظر ار بود گناهی
بگذار تا گناهی ، بکنیم گاهگاهی
همه شب ستاره ریزد ز دو چشم بر کنارم
به هوای چشم مستی ، به خیال روی ماهی
ادامه مطلب ...
لبت ای فرشتۀ من به گل شراب ماند
نگهت ز بس که گرم است به آفتاب ماند
دو شکوفۀ سپیدی که به باغ سینه داری
ز صفا و روشنایی به دو ماهتاب ماند
ادامه مطلب ...