تو را در کوی دلها خانه ای هست
به هر کویی چو من دیوانه ای هست
منور شد ز رویش دیده و دل
کز آن مه ،نور در هر خانه ای هست
ادامه مطلب ...
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
به کسی جمال خود را ننمودهای و بینم
همه جا به هر زبانی، بوَد از تو گفتگویی
تا به جفایت خوشم، ترک جفا کردهای
این روش تازه را تازه بنا کردهای
راه نجات مرا از همه سو بستهای
قطع امید مرا از همه جا کردهای
ادامه مطلب ...
امشب ندانم ای بت زیبا چه می کنی
ما بی تو خون خوریم، تو بی ما چه می کنی
گویی که همچو مایی و بی ما به سر بری
برگو که عاشقی و شکیبا چه می کنی
ادامه مطلب ...
بگذر شبی به خلوت این همنشین درد
تا شرح آن دهم که غمت با دلم چه کرد
خون می رود نهفته ازین زخم اندرون
ماندم خموش و آه که فریاد داشت درد
ادامه مطلب ...
دل در اندیشهٔ آن زلف گرهگیر افتاد
عاقلان مژده که دیوانه به زنجیر افتاد
خواجه هی منع من از بادهپرستی تا کی
چه کند بنده که در پنجهٔ تقدیر افتاد
ادامه مطلب ...
قرار دلم کجا می روی
چرا می روی چرا می روی
خطا می روی
چرا نشنوم صدای تو را
به جان می برم جفای تو را
کجا می روی
ادامه مطلب ...