سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

گریه ی لیلی کنار بستر مجنون ببین

چشم گریان تو نازم حال دیگرگون ببین
گریه ی لیلی کنار بستر مجنون ببین

بر نتابید این دل نازک غم هجران دوست
یارب این صبر کم و آن محنت افزون ببین

مانده ام با آب چشم و آتش دل ساقیا
چاره ی کار مرا در آب آتشگون ببین
  ادامه مطلب ...

هان ای غزال وحشی آهوی کیستی

ای دل اسیر سلسله ی موی کیستی
آینه دار آینه ی روی کیستی

در پرده خیال به خلوتگه امید
نقش آفرین طلعت نیکوی کیستی
  ادامه مطلب ...

دور از آن زلف پریشان دلم آرام نیافت

نگهش سوی دگر بود و نگاهش کردم
دیده روشن به صفای رخ ماهش کردم

تا بَرم ره به دلِ آن گل خندان چو نسیم
گاه و بی‌گاه گذر بر سر راهش کردم
  ادامه مطلب ...

غمش در نهانخانه ی دل نشیند

غمش در نهانخانه ی دل نشیند
به نازی که لیلی به محمل نشیند

به دنبال محمل چنان زار گریم
که از گریه‌ام ناقه در گل نشیند
  ادامه مطلب ...

تو را نصیب همین بس که کوهکن باشی

چو شب به راه تو ماندم که ماه من باشی
چراغ خلوت این عاشق کهن باشی

به سان سبزه ، پریشانِ سرگذشتِ شبم
نیامدی تو که مهتاب این چمن باشی
  ادامه مطلب ...

برق نگهت زودگذر ،همچو شهاب است

در هر نگهت مستی صد جام شراب است
چشمان تو میخانه ی دلهای خراب است

زد شعله به جان چشم فریبای تو هر چند
برق نگهت زودگذر ،همچو شهاب است
  ادامه مطلب ...

فرصتی بود ولی حیف که از دست برفت

سرخوش آمد ز در و مِی زد و سرمست برفت
فرصتی بود ولی حیف که از دست برفت

لحظه ای چند نشست و سخنی چند بگفت
تا بگفتم که مرا هم سخنی هست برفت
  ادامه مطلب ...