سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

پیش ما قصه دل‌های گرفتار بگو

ای صبا آنچه شنیدی ز لب یار بگو
عاشقان محرم رازند نه اغیار بگو

هم تو داری خبر از زلف گره بر گره اش
پیش ما قصه دل‌های گرفتار بگو
  ادامه مطلب ...

غم یوسف بکشد ، عاشق کنعانی را

عشقت آموخت به من رمز پریشانی را
چون نسیم از غم تو بی سر و سامانی را

بوی پیراهنی ای باد بیاور ، ور نه
غم یوسف بکشد ، عاشق کنعانی را
  ادامه مطلب ...

توی جاده های غربت واسم یه سایه بون بود

خسته‌تر از همیشه پشت دریچه موندم
صدا زدم اسمشو واسش ترانه خوندم

رنگ من و رنگ شب پرید و اون نیومد
طاقت من به پایان رسید و اون نیومد

دلم میگه یه روزی شاید بیاد دوباره
یا میاد و یا یکی ازش خبر میاره

رنگ من و رنگ شب پرید و اون نیومد
طاقت من به پایان رسید و اون نیومد

یادمه روزگاری عاشق و مهربون بود
توی جاده های غربت واسم یه سایه بون بود

اما حالا فاصله میان ما نشسته
پلی که بین ما بود شکسته و شکسته

شهین حنانه

همه دم در پی افشای همه راز منی

دل به تو و دیده بر دگران دارم
تا شرر دل را از تو نهان دارم
ترسم اگر افتد بر تو نگاه من
با تو عیان سازد راز گناه من
  ادامه مطلب ...

ای سینه سوخت جان من از سوز آه تو

دریای راز پرتو گرم نگاه تو
توفان عشق گردش چشم شراب تو

ریزد شراب عشق به جام وجود من
همچون الهه ی می و مستی نگاه تو
  ادامه مطلب ...

نگفتی چه بودم نگفتم که هستم

ببین من هنوزم نفس میکشم
 نفس در هوای قفس میکشم
گذشتم ز خود تا نگویم به تو
چه رنجی در این یک نفس میکشم
  ادامه مطلب ...

مه من چه دانی، تو غم تنهایی را

نکنم اگر چاره دل هر جایی را
نتوانم و تن ندهم رسوایی را

نرود مرا از سر سودایت بیرون
اگرش بکوبی تو سر سودایی را
 

ادامه مطلب ...