سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

درین صحبت مگر بیگانه ای هست

تو را در کوی دلها خانه ای هست
به هر کویی چو من دیوانه ای هست

منور شد ز رویش دیده و دل
کز آن مه ،نور در هر خانه ای هست
  
نشان آنکه رویت خرمنم سوخت
بر آن آتش ز خالت دانه ای هست

نوای ما به زاهد در نگیرد
درین صحبت مگر بیگانه ای هست

مزن ای خم شکن بر صوفیان سنگ
که زیر خرقه ام پیمانه ای هست

کمال ار نیست هیچت لایق دوست
غزل های تر رندانه ای هست

کمال خجندی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد