تا دامن از من کشیدی ای سرو سیمینتن من
هر شب ز خونابه دل پر گل بود دامن من
جانا رخم زرد خواهی جانم پر از درد خواهی
دانم چهها کرد خواهی ای شعله با خرمن من
تواند باغبانت باغ را بیهوده در بندد
ولی نتواند ای گل بلبلت را بال و پر بندد
دل ما را بهم راهی است پنهانی که می آیم
به کویت از رهی دیگر اگر راهی دگر بندد
ادامه مطلب ...
ناله به دل شد گره راه نیستان کجاست؟
سینه به من شد قفس طرف بیابان کجاست؟
خوب و بد زندگی بر سر هم ریختند
تا کند از هم جدا بازوی دهقان کجاست؟
ادامه مطلب ...
جشن بتیکان سومین جشن از جشن های چهارگانه دیگان بوده و در دی به مهر روز برگزار می گردد. ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه می نویسد:
روز پانزدهم که دی به مهر روز باشد و نامبر است به بتیکان، پیکری را از خمیر یا گل به شکل انسان می سازند و آن را جلوی درهای ورودی می گذارند.
روز سیر سور، چهاردهم دی ماه، روزی است که پادشاه بزرگ ایران زمین، جمشید شاه کشته شد و دیوها توانستند بر شهر چیره شوند و مردمان برای در امان ماندن از شر پلیدی دیوها، به غذای حود سیر زدند تا پلیدی و بیماری را از خود دور کرده شفا یابند. در چنین روزی ایرانیان از خوردن چربی پرهیز کرده و از سیر در تمام غذاها استفاده می کنند.