ای خدا تقدیر مارا گر نوشتی اینچنین
پس عطا کن طاقتی بر سرنوشتی اینچنین
تا به کی بی یار و یاور تا به هجران بر دلم
مانده دور از آشنایان کنج غربت منزلم
ای خدا بار دگر صبرم عطا کن
ای خدابار دگر دردم دوا کن
ادامه مطلب ...
تا به دامان تو ما دست تولا زده ایم
به تولای تو بر هر دو جهان پا زده ایم
تا به کوی تو نهادیم صنم روی نیاز
ادامه مطلب ...
ای شادی بگشا
درها بر رخ ما
که پر از مژده ایم
به چمن از بهار
خبر آورده ایم
ادامه مطلب ...
تا به دامان تو ما دست تولا زده ایم
به تولای تو بر هر دو جهان پا زده ایم
تا به کوی تو نهادیم صنم روی نیاز
پشت پا بر حرم و دیر و کلیسا زده ایم
ادامه مطلب ...
یار بی پرده کمر بست به رسوایی ما
ما تماشایی او ، خلق تماشایی ما
قامت افروخته میرفت و به شوخی میگفت
که بتی چهره نیفروخت به زیبایی ما
از تو ای دوست نَگْسَلَم پیوند
ور به تیغم بُرند بند از بند
الحق ارزان بود ز ما صد جان
وز دهان تو نیم شِکَّرخَند