ای شادی بگشا
درها بر رخ ما
که پر از مژده ایم
به چمن از بهار
خبر آورده ایم
هان ! بنگر به سپهر
میخندد گل مهر
تو بخند ای امید
که از آن اشک و خون
سحری نو دمید
نغمه سر کن ای شادی
کز بهار آزادی
گل به دامن آوردیم
شادمانه چون خورشید
صبح روشن آوردیم
به چمن بگذر ، گل خون بنگر
گل خون که به سر زده ایم
به نشان ظفر زده ایم
این لاله ها که در سر کوی تو کشته اند
از اشک چشم و خون دل ما سرشته اند
بنگر که سرگذشت شهیدان عشق را
بر برگ گل به خون شقایق نوشته اند
ایران سراپا غوغا شو
خندان و خوش چون گل واشو
روز شکفتن از شادیست
شادی به باغ آزادیست
ما خون جوان دادیم
جانی به جهان دادیم
دل گفتی و جان دادیم
بنگر ای بهار
که گل از خون ماست
به چمن لاله ها
دل گلگون ماست
عاشقان هنگام شفق
تاج خون به سر زده اند
درسپیده دم ز نخست
چون ستاره پر زده اند
با نوای مرغ سحر
نغمه ظفر زده اند
هوشنگ ابتهاج( سایه )