در بند تمنای وصالم یارا
تحویل بگیر تو این دل شیدا را
ما را به نگاه پر نفوذت یکدم
مهمان بنما و صبح کن یلدا را
علی واعظ بزرگی
97/7/12
هر لحظه مرا وعده دیدار دهی
با شور و شعف تو قول بسیار دهی
از عهد و وفا هیچ نمی دانی لیک
باید عملی به کار گفتار دهی
97/6/7
جانا چه کنم روی به من بنمایی
پایان دهی این ظلمت و این تنهایی
دل در طلب تو پر کشید از این تن
باز آ که تو درمان غم جان هایی
11 مرداد 97
علی واعظ بزرگی
دل سوخته در عشق توام محبوبم
یکپارچه مشتاق لقایت، ای خوبم
دنبال وصالت همه دم در این شهر
هر در که ببینم به سر و تن کوبم
11 مرداد 97
علی واعظ بزرگی
از شراب چشم تو من مست مستم نازنین
خالقت را من دمادم می فرستم آفرین
کاش می شد نرمتر باشی تو با من ای عزیز
گوئیا در سینه داری یک دلی بس آهنین
علی واعظ بزرگی
96/12/14
دردا که دلم گشت گرفتار نگاهش
وای از دل عاشق که نشسته سر راهش
دل در قفس سینه تحمل نتواند
شاید دلکم پر کشد از دیدن ماهش
96/12/6
علی واعظ بزرگی
گلی خوشبو به باغ خانواده
خداوندم به رسم لطف داده
پدر بر او نهاده یاسمین نام
چراغان کرده او هم کوچه و بام