سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

غم غربت شما

بعد از سلام عرض شود خدمت شما

ما نیز آدمیم بلا نسبت شما


بانوی من زیاد مزاحم نمی شوم

یکعمر داده است دلم زحمت شما

  ادامه مطلب ...

رمضان

روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است
آری افطار رطب در رمضان مستحب است

  ادامه مطلب ...

وصل دوست

من در فراق یار گریان همی شوم

روزم چو شب سیاه، نالان همی شوم

طاقت ندارد این دل بی تاب و غمزده

تنها به وصل دوست درمان همی شوم

جواب تازه

من هوای تازه می خواهم

خالی از هر گونه کینه

مثل صبح ناب جالیز

من نگاه تازه می خواهم

مهربان و عاشقانه

با خیالی حیرت انگیز

من صدایی تازه می خواهم

که بخواند یک ترانه

شعر خوب فصل پائیز

من جوابی تازه می خواهم

بی ریا و ساده اما خالصانه

از کژی بنموده پرهیز

92/11/30

زیباترین عالم

آرامتر گذر کن از کوچه خیالم
بنما کمی مراعات آخر شکسته بالم
در این سیاهی شب یارا روا نباشد
تنها گذاریم بی پاسخ به این سئوالم
دل را چگونه کردی در بند گیسوانت
روح و روان ستاندی زیباترین عالم
92/11/23

شوخی با حافظ

                            

 گفتم سلام خواجه گفتا علیک جانم
گفتم کجا روانی؟ گفتا خودم ندانم
گفتم بگیر فالی گفتا نمانده حالی
دایم اسیر گشتم در بند بیخیالی
 
ادامه مطلب ...

سحرگاه امید

آید آن روز که تنهایی ما سر گردد

رسد آن دم که پریچهره من برگردد

غم مخور ای دل نالان که سحرگاه امید

آید و سیم تو هم در بر او زر گردد

92/11/20