بعد از سلام عرض شود خدمت شما
ما نیز آدمیم بلا نسبت شما
بانوی من زیاد مزاحم نمی شوم
یکعمر داده است دلم زحمت شما
روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است
آری افطار رطب در رمضان مستحب است
من در فراق یار گریان همی شوم
روزم چو شب سیاه، نالان همی شوم
طاقت ندارد این دل بی تاب و غمزده
تنها به وصل دوست درمان همی شوم
من هوای تازه می خواهم
خالی از هر گونه کینه
مثل صبح ناب جالیز
من نگاه تازه می خواهم
مهربان و عاشقانه
با خیالی حیرت انگیز
من صدایی تازه می خواهم
که بخواند یک ترانه
شعر خوب فصل پائیز
من جوابی تازه می خواهم
بی ریا و ساده اما خالصانه
از کژی بنموده پرهیز
92/11/30
آید آن روز که تنهایی ما سر گردد
رسد آن دم که پریچهره من برگردد
غم مخور ای دل نالان که سحرگاه امید
آید و سیم تو هم در بر او زر گردد
92/11/20