نه از دورفلک مهری،نه ازبزم جهان کامینه شمع هستی ام را از نسیم فتنه آرامیبه جانم راه زد هربار،دردی بر سر دردیبه راهم باز شد هرگام، دامی در پی دامینه جان را اشتیاقی بردل از عشق پری رویینه دل را آرزویی در سر از مهر دل آرامی