سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

طنز : با هر اختلاس احساس غرور می‌کنیم!

آیدین سیار سریع در روزنامه قانون نوشت:
 
خبر: یک مبتکر استرالیایی کلاهی ابداع کرده که والدین می‌توانند با آن کودک گمشده خود را پیدا کنند.  
از سر دلسوزی: پیشنهاد می‌کنیم کلاهی هم ابداع شود که شرکت تاسیسات دریایی بتواند دکل گمشده خود را پیدا کند.   
اطلاعیه: عطف به پیشنهاد نویسنده ستون بندبازی در روزنامه قانون به اطلاع می رساند که کلاه فوق الذکر در هشت سال مهرورزی اختراع شده است ولی در حال حاضر این کلاه به عنوان وثیقه در اختیار بانک قرار دارد. لطفا پیگیری نفرمایید.
  ادامه مطلب ...

طنز : گفتگو با احمدی‌نژاد درباره دکل گمشده

محمد صفا جویی در روزنامه قانون نوشت:
 
ماجرای گم شدن دکل نفتی این روزها خیلی سروصدا کرده است. اصولا خبرهای سروصدا دار منسوب به دولت خدمتگزار کم نیست. از گرو گذاشتن کویر و گردنه برای گرفتن وام میلیاردی بگیرید تا محکوم شدن نفرات اول آن دولت به مرخصی. اما گم شدن یک دکل نفتی،  بگی نگی غیرمعقول به نظر می‌رسد. اصولا دکل هر جا گم یا قایم شده باشد، حداقل سرش بیرون می‌ماند و می‌شود یکجوری ردش را زد. بهترین راه را این دیدم که با خود محمود احمدی نژاد تماس گرفته و در این باره با او صحبت کنم تا شاید معمای دکل کوچولوی گمشده حل شود.
  ادامه مطلب ...

طنز : جایزه نوبل شیمی به فدراسیون والیبال!

پوریا عالمی در روزنامه شرق نوشت: دبیر فدراسیون والیبال در پاسخ به پرسشی درباره‌ پشت‌درماندن صدها تماشاگر دارای بلیت گفت: «واقعا متأسفم. به نظرم شما از برد تیم ملی مقابل آمریکا ناراحت هستید که چنین پرسشی را مطرح می‌کنید!»

اگر به این سطح استدلال، جایزه نوبل شیمی را به‌دلیلی که می‌دانید، ندهند، واقعا حق ما را خورده‌اند. این حرف مثل این است که ما به یکی بگوییم غذات سوخته بود؛ بگوید: «واقعا متأسفم به نظرم شما از باد خنک کولر ناراحت هستی». یا سوار تاکسی شوی بگویی چرا صندلی‌هات کثیف است یا لطفا صدای «پارسال با هم دسته‌جمعی» را کم کن، رانندهه بگوید «واقعا متأسفم. به نظرم شما از اینکه داری به مقصد می‌رسی ناراحت هستی». یا به وزیر کار بگوییم چرا این‌همه بیکار و اخراجی داریم، بگوید: «واقعا متأسفم.
 
ادامه مطلب ...

مادران بازیکنان والیبال هم «زن» هستند

عصرایران؛ احسان محمدی - تیم ملی والیبال ایران در شبی که بعید است به این زودی ها غبار فراموشی بگیرد، موفق شد در یک بازی بی نقص آمریکا را 3-0 شکست دهد.

  برای ما که در رقابت های ورزشی عادت کرده ایم به «اما و اگر» از آن پیروزی های دلچسب بود.  هر ایرانی فارغ از لهجه و قومیت و حتی جنسیت به پسران بالا بلند سرزمین اش افتخار کرد، از این پیروزی خوشحال شد. آرام خوابید اما  ...
  ادامه مطلب ...

طنز : انتصاب بجا و شایسته‌ بنر در کشور!


آیدین سیار سریع در روزنامه قانون نوشت:
 
من نمی‌دانم چرا نحوه برخورد ما ایرانی‌ها با یک تکنولوژی یا امکانات جدیدی که در اختیارمان قرار می‌گیرد اینطوری است. اول استقبال می‌کنیم. بعد که شروع می‌کنیم به استفاده، مگر ول می‌کنیم؟ حاشا و کلا! تا مورد مذکور را به ابتذال نکشانیم و مسخره قضیه را در نیاوریم از پا نمی‌نشینیم.

در واقع مراحل برخورد ما با ابزار جدید به این ترتیب است: 1) استقبال و اظهار عشق به وسیله 2) استفاده کردن از وسیله و 3) به گند کشاندن قضیه و وسیله با هم 4) اعلام نفرت و بیزاری از وسیله ...  حالا مثال برای این گفته‌ها فراوان است.

مثلا همین وایبر خدابیامرز. کف و خون بالا می‌آوردیم آن قدر استفاده می‌کردیم. یکی از دوستان من به دلیل استفاده بیش از حد از وایبر به حالت از خودبیگانگی رسیده بود. صدایش که می‌کردیم اصغر! عصبانی می‌شد و می‌گفت چند بار بگم من اصغر نیستم، استیکر سوسیسم!؟ بسیار زندگی‌ها به خاطر همین وایبر از هم پاشیده شد، امراض روحی و روانی و مزاحمت و سوءاستفاده و به استیصال رسیدن از اضافه شدن بدون اجازه به گروه‌های عجیب (انجمن عاشقان فاطماگل، درمان سرطان با خارشتر، جمع اسکلای وایبر!) گوشه‌ای از مشکلاتی بود که ما برای وایبر درست کرده بودیم!

اما آیا این مشکلات بود که ما را از وایبر به تلگرام کوچ داد؟ خیر. فیلتر (کُند!؟) شد که رفتیم تلگرام.

با لب و لوچه‌ای آویزان و چشمانی مشتاق تلگرام را یک گوشه تنها گیر آوردیم و با تلاش شبانه روزی و همت مردم عزیز فعلا در تلاشیم تا ایشان را هم به درجه پیشرفته «خز» ارتقا دهیم. فعلا که مسئولان خط و نشان کشیده‌اند که چون استیکرهای غیراخلاقی ساخته می‌شود در تلاشند تا تلگرام را هم فیلتر کنند و معلوم نیست سرنوشت آن چه می‌شود. ولی همه این‌ها را گفتم تا به مد شدن نصب بنر اشاره کنم. (یکی نیست بگه آزار داری اصل حرفت رو آخر می‌زنی؟) واقعا این همه بنر در شهرها چه لزومی دارد؟ ما مسخره بنر زدن را هم درآورده‌ایم. طرف میره سفر بنر می‌زنیم، از سفر بر می‌گرده بنر می‌زنیم. می‌میره بنر می‌زنیم. مورد داشتیم فامیلش تو بخش بایگانی یکی از ادارات استخدام شده بنر زده انتصاب به جا و شایسته شما را به سمت مدیریت امور بایگانی اداره فلان که نشان از لیاقت و شایستگی شما دارد تبریک عرض می‌کنیم.
 
ادامه مطلب ...

آنجلینا تویی؟

- بازیگر معروفی هستم و تعریف از خود نباشه، از زیبایی ظاهری قابل توجهی نیز برخوردار می باشم، شوهر خوشتیپ و مایه داری هم دارم. نه یکی، نه دوتا، شیش تا بچه هم دارم. منتها کلا در زندگی ام احساس شادی نمی کنم، حس می کنم باید تغییر کنم و طور دیگری زندگی کنم.

چند وقت پیش تحت تاثیر صحبت یکی از کارگردان های ایرانی سعی کردم کمی آدم شوم، حتی در انتخاب فیلم هایم دقت بیشتری کردم. منتها از وقتی دوباره ایشان گفته اند من آدم بشو نیستم، خیلی گریه کردم و احساس می کنم دچار افسردگی شده ام. به نظرتون چیکار کنم؟
   ادامه مطلب ...

طنز / احمدی‌نژاد: بقایی یک شخص لاغراندامی بود که می‌آمد در جلسات

آیدین سیار سریع در روزنامه قانون نوشت:
 
محمود احمدی نژاد: عجیب است که می‌گویند معاون احمدی نژاد بازداشت شده است. ما اصلا بقایی نداشتیم در دولت. یک شخص لاغراندامی بود که می‌آمد در جلسات می‌نشست و ما هم بنا بر سیاست جذب حداکثری گفتیم اشکال ندارد، بنشیند. این که این روزها می‌گویند دولت نهم و دهم دفع حداکثری داشته (به خصوص روی تپه‌های کشور) این‌ها صحیح نیست. قدرت جذب ما آنقدر بالا بود که این شخص لاغراندام ... اسمش چی بود؟ آهان بقایی ... این آقا وقتی داشتیم برای سخنرانی در سازمان ملل می‌رفتیم نیویورک فامیل‌هایش را برداشت و آمد توی فرودگاه و گفت ما هم بیایم نیویورک! گفتیم باشه تو هم بیا. تعریف از خود نباشه ما یک روحیه سخاوتمندانه‌ای در حد ابوالحسن خرقانی داشتیم و روی سردر دولت نوشته بودیم: هرکه در این سرا درآید پستش دهید و از تخصصش مپرسید. به هرحال در دولت باز بود و خیلی‌ها می‌آمدند، از جمله آقای بقایی. یک آقای دیگری هم می‌آمد به اسم شریف ملک زاده که پیشاپیش عرض می‌کنم ایشان را هم نمی‌شناسم.
  ادامه مطلب ...