سرخ شد چهره ی زردم اگر از خون سرم باز شد راه وصال از طرف دادگرم
مسجد کوفه تو در روز جزا شاهد باش من که معصومترم از همه مظلوم ترم
مسجد کوفه، خداوند نگهدار تو باد که اگر نشنوی آوای دعای سحرم
بدنم را سوی خانه عزیزان مبرید بگذارید غذا بهر یتیمان ببرم
هرچه باشد حسنم خون علی در رگ توست مهربـان باش تو با قــــــاتل من ای پسرم
خلق گریند برای من و من می گریم کامشب اطفال یتیمند، همه منتظرم
در دل قبر بلرزد بدنم گر طفلی پرسد ای مسجد کوفه چه شد آخر پدرم
سرخ شد چهره ی زردم اگر از خون سرم باز شد راه وصال از طرف دادگرم
شاعر: حاج غلامرضا سازگار
زائر بسیار داری و غریبی همچنان
من فدای ناله های نیمه شب هایت، نهان
یا علی دوستانت هر روز اندک تر شوند
دشمن اما در لباس دوست می گردد عیان
سخت دل دادی به ما و ساده دل برداشتی
دل بریدن هات حکمت داشت: دلبر داشتی
بعد از سلام عرض شود خدمت شما
ما نیز آدمیم بلا نسبت شما
بانوی من زیاد مزاحم نمی شوم
یکعمر داده است دلم زحمت شما
روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است
آری افطار رطب در رمضان مستحب است
این چند روز کشمکش و گیر، مد شده
"دلواپسی" به طرز فراگیر، مد شده
گویا "حسن" مزاحم کسب کسی شده
در یک گروه باعث "دلواپسی" شده
دلواپس حساب و کتابند عدهای
دلواپسانِ پشت نقابند، عدهای
تحریم نیست تا دو قران کاسبی کنند
بایست فکر کاسبی جانبی کنند