کار دل در تار زلفش از پریشانی گذشت
ره چنان رفتم که کارم از پشیمانی گذشت
شمع و من رسوای اشک آتشین خود شدیم
کار این داغ جگر از آه پنهانی گذشت
ادامه مطلب ...
ای غم برو وگرنه به میخانه ات کشم
آنجا به چشم مردم بیگانه ات کشم
تا روز تو سیه چو شب خویشتن کنم
با دل به دام طره جانانه ات کشم
ادامه مطلب ...