کار دل در تار زلفش از پریشانی گذشتره چنان رفتم که کارم از پشیمانی گذشتشمع و من رسوای اشک آتشین خود شدیمکار این داغ جگر از آه پنهانی گذشت ماجرای عمر ما را گر بخواهی از نخستروز در حیرت بشب شد شب بحیرانی گذشتعلی اشتری ( فرهاد )