سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

ببار ای آسمان

پیچیده شمیمت همه‌جا‌ ای تن بی‌سر
چون شیشه عطری که درش گم شده باشد


سعید بیابانکی




عرض تسلیت به مناسبت فرا رسیدن ایام سوگواری سید و سالار شهیدان و یاران دلیرش

عاشورا

سیمرغ زیر سم ستم بود سر نداشت
تا عرش پر کشید ولی بال و پر نداشت

این دشت پربلا که غمستان فاجعه است
افسوس جز صنوبر خونین شجر نداشت

دعوت به قتل بود نه مهمانی قیام
ای کاش کوفه مهر و خط و نامه بر نداشت
  ادامه مطلب ...

یاد

می روم در کنج عزلت با خودم تنها شوم

می سپارم دل به یادش تا مگر احیا شوم

یاد آن دشت بلا سر تا به پا خون، می شوم

قطره ای هستم مگر با یاد او دریا شوم

 

ادامه مطلب ...

ذوالجناح

در خون نشست قامت رهوار ذوالجناح
حزن آور است رجعت ناچار ذوالجناح

دلشوره غریب غروب خیام را
تعبیر کرد حالت غمبار ذوالجناح
  ادامه مطلب ...

این فرات بود که با تو وضو گرفت

تا می شود ز چشمه ی توحید جو گرفت
از دست هر کسی که نباید سبو گرفت
تو آبی و به آب تو را احتیاج نیست

پس این فرات بود که با تو وضو گرفت

  ادامه مطلب ...

روضه ها

پیچیده در فضای دل آوای روضه ها
این دست کیست برده مرا پای روضه ها

کی پاک می شود عطش از ذهن روزگار
تا اشک می چکد ز بلندای روضه ها
  ادامه مطلب ...

اشک و مشک


در خون نشست ساحت آباد اشک و مشک
روضه شنید تلخی فریاد اشک و مشک

روشن بود که دختر مهتاب دیده است
خواب جنون ز قصه ناشاد اشک و مشک
  ادامه مطلب ...