-
عید مبعث
دوشنبه 9 اسفندماه سال 1400 20:00
فرا رسیدن عید مبعث پیامبر اخلاق و مهربانی، حضرت محمد ابن عبدالله (ص) بر عموم مسلمین خجسته باد.
-
جنگ اوکراین
شنبه 7 اسفندماه سال 1400 20:00
اقدام وحشیانه و خارج از عرف دیپلماسی روسیه در حمله به اوکراین، از نظر اینجانب کاملا محکوم و ناپسند است، همانطور که جنگ در یمن، سوریه، عراق، افغانستان و ... محکوم است. سیاستمداران جنگ ها را به دلیل قدرت طلبی به راه می اندازند و خود از میدان جنگ به دور هستند اما این مردم عادی خصوصا زنان و کودکان هستند که با تن و پوست...
-
سپندارمذگان
سهشنبه 3 اسفندماه سال 1400 20:00
سپندارمذگان مبارک سپندارمذگان، روز گرامیداشت زن و زمین در سرزمین کهن ایران خجسته باد. در این روز ایرانیان باستان به زنانشان تکریم نموده و آنها را گرامی می داشتند. کاش به جای روز ولنتاین که چند سالی است در کشور ما رواج پیدا کرده، در روز سپندارمذگان، برای همسران عزیزمان جشنی به پا می کردیم تا از زحمات ایشان قدردانی...
-
دور از آن زلف پریشان دلم آرام نیافت
شنبه 30 بهمنماه سال 1400 20:00
نگهش سوی دگر بود و نگاهش کردم دیده روشن به صفای رخ ماهش کردم تا بَرم ره به دلِ آن گل خندان چو نسیم گاه و بیگاه گذر بر سر راهش کردم همچو آن تشنه که راهش بزند موج سراب اشتباه از نگهِ گاهبهگاهش کردم دیدمش گرمِ سخن دوش چو در صحبت غیر غیرتم کشت ولی خوب نگاهش کردم دور از آن زلف پریشان دلم آرام نیافت گرچه زندانی شبهای...
-
غمش در نهانخانه ی دل نشیند
پنجشنبه 28 بهمنماه سال 1400 20:00
غمش در نهانخانه ی دل نشیند به نازی که لیلی به محمل نشیند به دنبال محمل چنان زار گریم که از گریهام ناقه در گل نشیند خلد گر به پا خاری، آسان برآرم چه سازم به خاری که در دل نشیند؟ پی ناقهاش رفتم آهسته ترسم غباری به دامان محمل نشیند مرنجان دلم را که این مرغ وحشی ز بامی که برخاست مشکل نشیند عجب نیست خندد اگر گل به سروی...
-
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد!
سهشنبه 26 بهمنماه سال 1400 20:00
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد! در دام مانده باشد ،صیاد رفته باشد آه از دمی که تنها با داغ او چو لاله در خون نشسته باشم ، چون باد رفته باشد امشب صدای تیشه از بیستون نیامد شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد خونش به تیغ حسرت یا رب حلال بادا صیدی که از کمندت آزاد رفته باشد از آه دردناکی سازم خبر دلت را وقتی که کوه صبرم...
-
میلاد مولا و روز پدر
دوشنبه 25 بهمنماه سال 1400 20:00
سالروز میلاد با سعادت حضرت مولی الموحدین علی (ع) و روز پدر را به همه پدران عزیز و گرانقدر ایران زمین تبریک عرض می نمایم. پدر باشد مرا پشت و پناهم تمام زندگی سویش نگاهم پدر، در زندگی من هر چه دارم زتو دارم، رفیق هر پگاهم علی واعظ بزرگی 25-11-1400
-
سلام ای غروب غریبانه ی دل
یکشنبه 24 بهمنماه سال 1400 20:00
سلام ای غروب غریبانه ی دل سلام ای طلوع سحرگاه رفتن سلام ای غم لحظه های جدایی خداحافظ ای شعر شب های روشن خداحافظ ای شعر شب های روشن خداحافظ ای قصه ی عاشقانه خداحافظ ای آبی روشن عشق خداحافظ ای عطر شعر شبانه خداحافظ ای همنشین همیشه خداحافظ ای داغ بر دل نشسته تو تنها نمی مانی ای مانده بی من تو را می سپارم به دل های خسته...
-
تو را نصیب همین بس که کوهکن باشی
جمعه 22 بهمنماه سال 1400 20:00
چو شب به راه تو ماندم که ماه من باشی چراغ خلوت این عاشق کهن باشی به سان سبزه ، پریشانِ سرگذشتِ شبم نیامدی تو که مهتاب این چمن باشی تو یار خواجه نگشتی به صد هنر هیهات که بر مراد دل بی قرار من باشی تو را به آیینه داران چه التفات بوَد چنین که شیفته ی حسن خویشتن باشی دلم ز نازکی خود شکست در غم عشق وگرنه از تو نیاید که...
-
برق نگهت زودگذر ،همچو شهاب است
چهارشنبه 20 بهمنماه سال 1400 20:00
در هر نگهت مستی صد جام شراب است چشمان تو میخانه ی دلهای خراب است زد شعله به جان چشم فریبای تو هر چند برق نگهت زودگذر ،همچو شهاب است زیبایی گلهای جهان دیر نپاید ای غنچه بزن خنده که هنگام شباب است مغرور مشو این همه بر سوز خود ای شمع کاین سازش پروانه هم از روی حساب است از اوج فلک دیده بر این خاک چو بستیم دیدیم که پهنای...
-
فرصتی بود ولی حیف که از دست برفت
دوشنبه 18 بهمنماه سال 1400 20:00
سرخوش آمد ز در و مِی زد و سرمست برفت فرصتی بود ولی حیف که از دست برفت لحظه ای چند نشست و سخنی چند بگفت تا بگفتم که مرا هم سخنی هست برفت آنهمه گرد کدورت که ز دل خاسته بود آن گل تازه ی شاداب چو بنشست برفت گفته بودی چه شد آن حوصله و صبر و قرار ظرف اینها همه دل بود چو بشکست برفت پژمان بختیاری
-
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی
شنبه 16 بهمنماه سال 1400 20:00
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی در طریق عشقبازی امن و آسایش...
-
روز وصل دوستداران
پنجشنبه 14 بهمنماه سال 1400 20:00
روز وصل دوستداران یاد باد یاد باد آن روزگاران یاد باد کامم از تلخی غم چون زهر گشت بانگ نوش شادخواران یاد باد گر چه یاران فارغند از یاد من از من ایشان را هزاران یاد باد مبتلا گشتم در این بند و بلا کوشش آن حق گزاران یاد باد گر چه صد رود است در چشمم مدام زنده رود باغ کاران یاد باد راز حافظ بعد از این ناگفته ماند ای دریغا...
-
دگر چه داری از این بیش انتظار از من
سهشنبه 12 بهمنماه سال 1400 20:00
به اختیار دلی برد چشم یار از من که دور از او ببرد گریه اختیار از من به روز حشر اگر اختیار با ما بود بهشت و هر چه در او از شما و یار از من سیه تر از سر زلف تو روزگار من است دگر چه خواهد از این بیش روزگار از من به تلخکامی از آن دلخوشم که می ماند بسی فسانه شیرین به یادگار از من در انتظار تو بنشستم و سرآمد عمر دگر چه داری...
-
گفتا چه کنم دام شما دانه ندارد
یکشنبه 10 بهمنماه سال 1400 20:00
درکنج دلم عشق کسی خانه ندارد کس جای در این خانه ویرانه ندارد دل را بکف هر که نهم باز پس آورد کس تاب نگهداری دیوانه ندارد در بزم جهان جز دل حسرت کش ما نیست آن شمع که میسوزد و پروانه ندارد گفتم مه من از چه تو در دام نیفتی گفتا چه کنم دام شما دانه ندارد ای آه مکش زحمت بیهـوده که تاثیر راهی به حریم دل جانانه ندارد در...
-
گر در دل سنگش اثر کردی نکردی
جمعه 8 بهمنماه سال 1400 20:00
ای دیده گر سویش نظر کردی نکردی دل را از این دیوانه تر کردی نکردی کردی دلم را خون ز غم کز بخت وارون از تیر مزگانش حذر کردی نکردی ای ناله دل سوز درد آلوده جانکاه گر در دل سنگش اثر کردی نکردی با یاد تو گشتم ز خاطر ها فراموش ما را تو یار و یاد اگر کردی نکردی با صد طراوت ای نسیم مهربانی هرگز به ان گلشن گذر کردی نکردی ای...
-
کجا دنبال مفهومی برای عشق میگردی؟
چهارشنبه 6 بهمنماه سال 1400 20:00
تو را گم میکنم هر روز و پیدا میکنم هر شب بدین سان خوابها را با تو زیبا میکنم هر شب تبی این کاه را چون کوه سنگین میکند آنگاه چه آتشها که در این کوه برپا میکنم هر شب تماشایی است پیچ و تاب آتشها خوشا بر من که پیچ و تاب آتش را تماشا میکنم هر شب مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست چگونه با جنون خود مدارا...
-
اقرار پشت اقرار
دوشنبه 4 بهمنماه سال 1400 20:00
آینه وار با تو اقرار پشت اقرار تو مثل سنگ اما انکار پشت انکار تو دور میشوی من وعده به وعده نزدیک منزل به منزل اما دیوار پشت دیوار هر قدر چشمهایت دریاست پشت دریا اما دل تو انگار شن زار پشت شن زار هر شب اگر بخوابم با تو قرار دارم حسرت همیشه باقیست دیدار پشت دیدار من یک نخورده مستم از مزه ی نگاهت بسیار این چنیناند...
-
روز مادر
یکشنبه 3 بهمنماه سال 1400 13:00
مادر یعنی عشق یعنی همه چیز مادر یعنی تجلی مهربانی خالق در روح انسان مادرم. همه چیز زندگیم را از تو دارم. سایه ات بر سرم مستدام باد میلاد حضرت فاطمه زهرا (س) و روز زن و مادر گرامی باد
-
قوانین راهنمایی و رانندگی
سهشنبه 28 دیماه سال 1400 20:00
بعضی از هموطنان عزیز فکر می کنند استفاده از چراغ راهنمای خودرو به هنگام خروج از لاینی که در حرکت هستند یا گردش به راست و چپ، باعث افت کلاس و شخصیتشان می شود، حال آنکه استفاده از چراغ راهنما باعث نمود شعور و شخصیت شما در اجرای قوانین و احترام به رانندگان پشت سر و پیش رو است. همچنین برخی اصلا نمی دانند که حتما باید بین...
-
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه
دوشنبه 27 دیماه سال 1400 20:00
تا کی به تمنای وصال تو یگانه اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه خواهد به سر آید، شب هجران تو یانه؟ ای تیر غمت را دل عشاق نشانه جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه رفتم به در صومعهٔ عابد و زاهد دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد در میکده رهبانم و در صومعه عابد گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد یعنی که تو را میطلبم خانه به خانه...
-
بیا امشب بکن کاری خدایی
شنبه 25 دیماه سال 1400 20:00
دلم خون گشته امشب از جدایی چه گردد دلبرا کز در درآیی خدایا یارم آور در کنارم بیا امشب بکن کاری خدایی چو نی از بندبندم ناله خیزد بیا بشنو، نوای بینوایی اگر امشب نخواهم دید رویش چرا مرغ دلم این سان هوایی است همآغوش فراقت من در این درد که آیا امشب ای دلبر کجایی عماد خراسانی
-
بیدار کردی آن گل در خاک خفته را
پنجشنبه 23 دیماه سال 1400 20:00
بیداد رفت لاله بر باد رفته را یا رب خزان چه بود بهار شکفته را هر لاله ای که از دل این خاکدان دمید نو کرد داغ ماتم یاران رفته را جز در صفای اشک دلم وا نمی شود باران به دامن است هوای گرفته را وای ای مه دو هفته چه جای محاق بود آخر محاق نیست که ماه دو هفته را برخیز لاله بند گلوبند خود بتاب آورده ام به دیده گهرهای سفته را...
-
از عِشق گفتم ، باور نکردی
سهشنبه 21 دیماه سال 1400 20:00
بر من گُذشتی سر بر نَکردی از عِشق گفتم ، باور نکردی دل را فکندم ارزان به پایت سودای مِهرش در سر نکردی گفتم گلم را می بویی از لطف حَتی به قَهرش پرپر نکردی دیدی سَبویی پر نوش دارم با تِشنگی ها لَب تر نکردی یادت به هر شِعر منظور من بود زین باغ پرگل منظر نکردی هنگام مـَستی شور آفرین بود لطفی که با ما دیگر نکردی سیمین...
-
ام ابیها
چهارشنبه 15 دیماه سال 1400 20:00
سالروز عروج ملکوتی ام ابیها حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد
-
آری به یمن لطف شما خاک زر شود
دوشنبه 13 دیماه سال 1400 20:00
ترسم که اشک در غم ما پردهدر شود وین راز سر به مهر به عالم سمر شود گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود از هر کرانه تیر دعا کردهام روان باشد کز آن میانه یکی کارگر شود ای جان حدیث ما بر دلدار بازگو لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود...
-
نظری کن ای توانگر که به دیدنت فقیرم
شنبه 11 دیماه سال 1400 20:00
به خدا اگر بمیرم که دل از تو برنگیرم برو ای طبیبم از سر که دوا نمیپذیرم همه عمر با حریفان بنشستمی و خوبان تو بخاستی و نقشت بنشست در ضمیرم مده ای حکیم پندم که به کار در نبندم که ز خویشتن گزیر است و ز دوست ناگزیرم برو ای سپر ز پیشم که به جان رسید پیکان بگذار تا ببینم که که میزند به تیرم نه نشاط دوستانم نه فراغ بوستانم...
-
منتظرت بودم
پنجشنبه 9 دیماه سال 1400 20:00
شب به گلستان تنها منتظرت بودم باده ناکامی در هجر تو پیمودم منتظرت بودم منتظرت بودم آن شب جانفرسا من بی تو نیاسودم وه که شدم پیر از غم آن شب و فرسودم منتظرت بودم منتظرت بودم بودم همه شب دیده به ره تا به سحرگاه ناگه چو پری خنده زنان آمدی از راه غمها به سر آمد زنگ غم دوران از دل بزدودم منتظرت بودم منتظرت بودم پیش گلها...
-
جفایت کشیدم وفایت ندیدم
جمعه 26 آذرماه سال 1400 20:00
تو زمزمه ی سوز و ساز منی امید دلی ، چاره ساز منی قسم به نگاهت به چهره ی ماهت بر آن صف مژگان به چشم سیاهت که تیر بلا را نشانه منم قسم به بلایی که از تو کشیدم به عهد و وفایی که از تو ندیدم بر آتش عشقت زبانه منم نیامد ز سوی توام خبری نداری تو بر حال من نظری شکایت برم از تو پیش خدا تو را خاطر افتاده با دگری شبم تیره گون...
-
مگر شب ما سحر ندارد
چهارشنبه 24 آذرماه سال 1400 20:00
ز من نگارم خبر ندارد به حال زارم نظر ندارد خبر ندارم من از دل خود دل من از من خبر ندارد کجا رود دل که دلبرش نیست کجا پرد مرغ که پر ندارد امان از این عشق فغان از این عشق که غیر خون جگر ندارد همه سیاهی همه تباهی مگر شب ما سحر ندارد بهار مضطر منال دیگر که آه و زاری اثر ندارد جز انتظار و جز استقامت وطن علاج دگر ندارد ز هر...