سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

گوسفند رشوه

 

   سلطان عبدالحمید میرزا فرمانفرما(ناصرالدوله) هنگام تصدی ایالت کرمان
چندین سفر به بلوچستان می رود و در یکی از این مسافرت ها چند تن از
سرداران بلوچ از جمله سردار حسین خان را دستگیر و با غل و زنجیر روانه
کرمان می کند.پسر خردسال سردار حسین خان نیز با پدر زندانی و در زیر یک
غل بودند..چند روز بعد فرزند سردار حسین خان در زندان به دیفتری مبتلا می
شود.سردار بلوچ هر چه التماس و زاری می کند که فرزند بیمار او را از
زندان آزاد کنند تا شاید بهبود یابد ولی ترتیب اثر نمی دهند.
ادامه مطلب ...

تبریک

میلاد منجی موعود مبارک

آرامش


کشیش سوار هواپیما شد. کنفرانسی تازه به پایان رسیده بود و او می‎رفت تا در کنفرانس دیگری شرکت کند؛ می‎رفت تا خلق خدا را هدایت کند و به سوی خدا بخواند و به رحمت الهی امیدوار سازد. در جای خویش قرار گرفت. اندکی گذشت، ابری آسمان را پوشانده بود، امّا زیاد جدّی به نظر نمی‎رسید. مسافران شادمان بودند که سفرشان به زودی شروع خواهد شد.
هواپیما از زمین برخاست. اندکی بعد، کمربندها را مسافران گشودند تا کمی بیاسایند. پاسی گذشت. همه به گفتگو مشغول؛ کشیش در دریای اندیشه غوطه‌ور که در جمع بعد چه‎ها باید گفت و چگونه بر مردم تأثیر باید گذاشت. ناگاه، چراغ بالای سرش روشن شد: "کمربندها را ببندید!" همه با اکراه کمربندها را بستند؛ امّا زیاد موضوع را جدّی نگرفتند. اندکی بعد، صدای ظریفی از بلندگو به گوش رسید، "از نوشابه دادن فعلاً معذوریم؛ طوفان در پیش است." 


موجی از نگرانی به دلها راه یافت، امّا همانجا جا خوش کرد و در چهره‌ها اثری ظاهر نشد، گویی همه می‌کوشیدند خود را آرام نشان دهند. باز هم کمی گذشت و صدای ظریف دیگربار بلند شد، "با پوزش فعلاً غذا داده نمی‌شود؛ طوفان در راه است و شدّت دارد."

ادامه مطلب ...

تبریک

عید مبعث مبارک

تبریک

ولادت حضرت امیر علی ابن ابیطالب و روز پدر مبارک

حدیث


 
    امام علی(ع) به مالک اشتر
     ای مالک: اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی" فردا به آن چشم نگاهش مکن شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی...

بانوی دو عالم

گرامی باد سالروز شهادت بانوی دو عالم