سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

مناجات

خدایا به لوح و قلم سوگند
به راز وجود و عدم سوگند
به آشفته حالی که بر خاکت
زند بوسه ها دم به دم سوگند

  

به مرغ اسیری که در قفسی

غریبانه سر زیر پر دارد
به مرز فراتر از اوج فلک
به پرواز مرغان نظر دارد
دور از ما کن چهره خودخواهی را
بر ما افشان پرتو آگاهی را

بسوزان در این هنگامه‌ غم، بال و پر من
پراکنده کن ذرات همه خاکستر من
دور از ما کن چهره خودخواهی را
بر ما افشان پرتو آگاهی را


مسعود محمودی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد