نکنم اگر چاره دل هر جایی را
نتوانم و تن ندهم رسوایی را
نرود مرا از سر سودایت بیرون
اگرش بکوبی تو سر سودایی را
ادامه مطلب ...
جشن سده یکی از بزرگترین اعیاد باستانی ایرانیان است و قدمتی به درازای تاریخ دارد. فردوسی بزرگ علت پیدایش جشن سده را پیروزی هوشنگ شاه بر مار سیاه می داند که طی آن بر اثر برخورد دو سنگ با هم جرقه ای تولید شده و آتش بوجود می آید. وی می سراید:
کی روز شاه جهان سوی کوه
گذر کرد با چند کس هم گروه
پدید آمد از دور چیزی دراز
سیه رنگ و تیره تن و تیزتاز
دو چشم از برسر چو دو چشمه خون
ز دود دهانش جهان تیره گون
نگه کرد هوشنگ با هوش و سنگ
گرفتش یکی سنگ و شد تیز چنگ
به زور کیانی رهانید دست
جهانسوز مار از جهانجوی جست
برآمد به سنگ گران سنگ خرد
همین و همان سنگ بشکست گرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
نشد مار کشته ولیکن ز راز
ازین طبع سنگ آتش آمد فراز
جهاندار پیش جهان آفرین
نیایش همی کرد و خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آنگاه قبله نهاد
بگفتا فروغیست این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی
شب آمد برافروخت آتش چو کوه
همان شاه بر گرد او با گروه
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار
اما ابوریحان بیرونی در کتاب التفهیم و خیام در نوروزنامه بر این باورند که سر منشاء جشن سده، پیروز فریدون بر ضحاک ماردوش است که به دستور فریدون آتش بر بامها روشن کردند و بدین سان هر ساله مردم به یاد این پیروزی بزرگ آتش می افروزند و جشن می گیرند.
جشن سده خجسته باد
درد این خسته ی هجران به دوا نزدیک است
وان کدورت که تو دیدی به صفا نزدیک است
می دهد بخت مرا مژده که از حضرت دوست
نامه ای می رسد و پیک صبا نزدیک است
ادامه مطلب ...
چه خلاف سر زد از ما که در سرای بستی
بر دشمنان نشستی، دل دوستان شکستی
سر شانه را شکستم به بهانهٔ تطاول
که به حلقه حلقه زلفت نکند درازدستی
ادامه مطلب ...
بیا که بار دگر گل به بار می آید
بیار باده که بوی بهار می آید
هزار غم ز تو دارم به دل، بیا ای گل
که گل شکفته و بانگ هزار می آید
ادامه مطلب ...
به یک نگاه تو تطهیر میشود دل من
به یک کرشمه نمک گیر میشود دل من
مرا بس است طواف ضریح تو هرگاه
شکسته بسته ی تقصیر میشود دل من
ادامه مطلب ...
نگاه کن که نریزد، دهی چو باده بدستم
فدای چشم تو ساقی، بهوش باش که مستم
کنم مصالحه یکسر به صالحان می کوثر
بشرط آنکه نگیرند این پیاله ز دستم
ادامه مطلب ...