سایه ملک ادب، سعدی دوران برفت
عاشق مام وطن، عاشق ایران برفت
او که تنها ز پس هجرت یارانش بود
همره مرگ شد و از پس یاران برفت
علی واعظ بزرگی
تقدیم به روح بلند هوشنگ ابتهاج ملقب به سایه
ای دل اسیر سلسله ی موی کیستی
آینه دار آینه ی روی کیستی
در پرده خیال به خلوتگه امید
نقش آفرین طلعت نیکوی کیستی
ادامه مطلب ...
کاش دوباره مرا اذن زیارت دهی
کاش دمی رخصتی بهر رفاقت دهی
ماه شب تار من دست مرا باز گیر
کاش مرا فرصتی بهر اجابت دهی
علی واعظ بزرگی
20 خرداد 1400
یک چند به کودکی به استاد شدیم
یک چند به استادی خود شاد شدیم
پایان سخن شنو که ما را چه رسید
از خاک درآمدیم و بر باد شدیم
حکیم عمر خیام
28 اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم عمر خیام گرامی باد
ادامه مطلب ...ز عشقت سوختم ای جان کجایی
بماندم بی سر و سامان کجایی
نه جانی و نه غیر از جان چه چیزی
نه در جان نه برون از جان کجایی
بر تن شاخه های خشکیده
شکوفه ها ی سپید می خندند
با وزش هر نسیم
خنده کنان می رقصند
بلبل خوش الحان
می زند چهچه ها
غنچه ها، شاد و سرمست
می سرایند سرود
دور کنید غم ها را
شادی آید به سرا
که بهارآمده است
موسم گشت وگذار
موسم سبزه و گل
بوی یار آمده است
و بهار آمده است
علی واعظ بزگی 26 اسفند 1400
نگهش سوی دگر بود و نگاهش کردم
دیده روشن به صفای رخ ماهش کردم
تا بَرم ره به دلِ آن گل خندان چو نسیم
گاه و بیگاه گذر بر سر راهش کردم
ادامه مطلب ...