دلگبرم از خودم و از زمانه خویش
دلگیرم از فضا و آشیانه خویش
در شهر من از مهر و وفا هیج نماند
دلگیرم از زبان عامیانه خویش
آن یار سنگدل کز او خبرم نیست بگو
دلگیرم از نگاه عاشقانه خویش
دوستان را چه شد در این شهر ناکجا
دلگیرم از روابط دوستانه خویش
طالب دیدار توست در شب تاریک دهر
مست می غمزهات از پس فردای قهر
رو به سوی خانهات دل شده دیوانهات
در پی وهم وصال سوی خرابات شهر
بال زنان پر کشان در طلب جان چنان
سیل سرشکم روان، میرسد اینجا به بحر
شعر مرا چاره نیست، دل پر افسانه نیست
از سر مژگان من جوی روان سوی نهر
ای مه تابان ما باعث سامان ما
یا برسان ما به وصل یا بده جامی ز زهر
دلا مولود کعبه سوی ربش رهسپار است
ببین عدل و عدالت را چگونه بیقرار است
ایام سوگواری مولای متقیان بر شما تسلیت باد.
و دگر بار سحر میآید
از پس این شب خوف انگیزم
که ببرده است ز من طاقت و نا
و طلوعی نو در راه است که آن
سینه این شب ظلمت زده را،
که بیافکنده خود را به مثال بختک
بر دل و جان همه مردم شهر،
بدراند باز، بدراند باز
ماه رمضان فرصتی است که به فقرا و ضعفا فکر کنیم. کسانیکه برای سیر کردن شکم بچه هاشون به مشکل بر می خورن. مردائیکه بعلت فقر و نداری شرمنده روی زن و بچه هاشون می شن. مادرائیکه باید گریه های بچه هاشون رو که هوس خوراکی ساده ای رو کردن، تحمل کنن و سعی کنن که فکر بچه رو منحرف کنن چون توان خرید یک آبنبات ساده رو ندارن ...
ماه رمضان ماه میهمانی خداست. چه خوبه اگه می تونیم بخش کوچکی از مواهبی رو که خدا به ما عطا کرده به بندگان محتاجش ببخشیم.
خدایا توفیق عنایت کن.
آمین