سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

آتش افروز شود برق نگاهی گاهی

خانمانسوز بود آتش آهی ، گاهی
ناله ای می شکند ، پشت سپاهی گاهی

هستی ام  سوختی از یک نظر ای اختر عشق
آتش افروز شود  برق  نگاهی گاهی
 

 
روشنی بخش از آنم که بسوزم چون شمع
رو سپیدی بود از بخت سیاهی گاهی

عجبی نیست اگر مونس یار است رقیب
بنشیند بر گل  هرزه گیاهی گاهی

چشم گریان مرا دیدی و لبخند زدی
دل برقصد به بر از شوق گناهی گاهی

اشک در چشم ، فریبنده ترت می بینم
در دل موج ببین صورت ماهی ، گاهی

زرد رویی نبود عیب ، مرانم از کوی
جلوه بر قریه دهد ، خرمن کاهی گاهی

دارم امید که با گریه دلت نرم کنم
بهر طوفان زده سنگی است پناهی گاهی

معینی کرمانشاهی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد