امشب به خون نوشته شود داستان من
کوفه تمام سهم شما، مرگ از آن من
امشب از این جهان پر از فتنه میروم
از چاه هر که خواست بگیرد نشان من
در بیست وپنجسال که خارم به دیدهبود،
طاقت نداشت هیچکسی، امتحان من
از شرح شقشقیه اگر نکته خواستید،
تاریخ راویای است درست از زبان من
بین تمام حادثهها غم نشسته بود
از هم گسیخت کوه ز تاب و توان من
من دیدهام غمی که شمایان ندیدهاید:
ظلمی که کردهاند به من دوستان من
باور نمیکنید که با نام دین حق
آتش زدند بر طرف گلستان من
در برزخ حیات پر از رنج این جهان
بودهاست مهر فاطمه دارالجنان من
دنیا که مهر و ماه به سفره نهادهاست
کی میرسد به معرفت قرص نان من
هرگز دچار ورطه شیطان نمیشود
هرکس گزیدهاست پناه آستان من
من رفتم از جهان کبود پر از ستم
باشد امانتی به شما دودمان من
دکتر مدرس زاده