سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

نرگس مردم فریب


نرگس مردم فریبی داشت شبنم میفروخت
با همان چشمی که میزد زخم مرهم میفروخت

زندگی چون برده داری پیر در بازار عمر
داشت یوسف را به مشتی خاک عالم میفروخت
  ادامه مطلب ...

نازنین خاتون من

نازنین خاتونِ من! به به! صفا آورده ای
ای عجب که بعدِ عمری رو به ما آورده ای

گرچه دیر اما چه خوشحالم که با این آمدن
رسمِ دیرینِ محبت را به جا آورده ای
  ادامه مطلب ...

دلی چو آینه

دلم گرفته خدایا تو دلگشایی کن
من آمدم به امیدت تو هم خدایی کن

به بوی دلکش زلفت که این گره بگشای
دل گرفته ی ما بین و دلگشایی کن
  ادامه مطلب ...