آیدین سیار سریع در روزنامه قانون نوشت:
در روزهای اخیر
«بالکن» نقش پررنگی در مذاکرات هستهای داشته است. یعنی وزرای خارجه تا
میآیند روی بالکن که هوایی بخورند و نفسی تازه کنند خبرنگاران حاضر در
محوطه هتل از پایین مثل «اون عقبیا» که معمولا در کنسرتها حال میکنند هی
فریاد میزنند و میگویند «آآآیِ ظریف آآآیِ ظریف».
اصلا نمیگذارند
این بندگان خدا دو دقیقه استراحت کنند. خبرنگار «بی قانون» از وین گفت
وگوی بالکنی یکی از خبرنگارها با آقای ظریف را به این ترتیب گزارش داده
است:
[تمام دیالوگها را با فریاد بخوانید!]
خبرنگار: آقای ظریــــــف؟
ظریف: با منـــــی؟
خبرنگار: بلــــــه!
ظریف: بگـــــو!
خبرنگار: مذاکرااااات چطــــور پیـــش میــــره؟
ظریف: چـــــی؟
خبرنگار: مذاکـــــرههه!!
ظریف: مصاحبــــهههه!؟ نهههه! مصاحبـــههه نمیکُنـــــم فعلا.
خبرنگار: باباااا مذااااکرههه!
ظریف: آهاااان ... مذااااکرههه ... فاصله زیاده الان! نمیشه!
خبرنگار با عجله به همکارش که کنارش ایستاده میگوید: توییت کن ظریف میگه فاصله بین طرفین زیاد شده و توافق صورت نمیگیره.
خبرنگار: به نظررررر شمااااااا فاصلههاااا تا دوشنبههههه کاهش پیدااااا میکنههههه؟
ظریف: تا دوشنبهههههه؟
خبرنگار: آآآآرهههه!
ظریف: چی میگیییی توووو؟ میگمممم فاصله از اونجااااا تا بالکنننن زیادهههه! صداااام نمیرسهههه!
خبرنگار: آهااااان آهااااان
خبرنگار به همکارش میگوید: گند زدیم آبم قطعه! سریع توئیت رو پاک کن!
همکار خبرنگار که در میان سر و صدای اطراف هتل جمله را خوب نشنیده مینویسد: فاصلهها زیاد نیست اما آب قطع است.
ظریف: فاصلههه من از شمااااا زیاااادههه حررررف میزنیییییم شبیههه سخنرانییییهااااای آقااااای احمدی نژاااااد میشههههه!
در این لحظه جان کری که توییت خبرنگار را دیده بود با عصا زیر بغل لنگان لنگان میآید پیش خبرنگارها و از پایین فریاد می زند:
Hey arithmetic man!
ظریف به خبرنگار: چییییی مییییگهههه این کرییییی؟
خبرنگار: میگههه آهای مرددد حسااااابی!
کری ادامه میدهد: چییییی میگیییی برااااای خوددددت فااااااصلهههههااااا زیاااااااد شدددده؟
ظریف: سوءتفاااااهمم شده! من گفتمممم فااااصلههه تا بالکننن زیااااده!
کری: به هرحااااال لاوروووووف ناراااااحت شــــــُد برگششششت روووووسیهههه!
ظریف: چیکااااار کنمممم؟ به پانکراااااسِ صالحییییی که ناراااااحت شد! منتظر بهانهاس برگرده مسکو.
لوران
فابیوس در بالکن کناری ظاهر میشود. عصبانی شده و میگوید: آقاااا چرا کسی
به من نمیگهههه آب قطعهههه؟ من بااااید از تووووییترررر خبرنگاراااا
بفهمممم؟ چرا هیچکس منو در جریااااان نمیذاااااره؟ الان اگه میرفتمممم
دستشویییییی و دیگه بر نمیگشتمممم کی پااااسخگووو بووود؟
فابیوس به حالت قهر به اتاقش بر میگردد.
کری به خبرنگار: این واقعا فکر میکنه آدم مهمیهها.
ظریف از صالحی که درکنارش روی بالکن ایستاده میپرسد: آب قطع شده؟
مدیر
هتل کوبورگ هم به میان خبرنگاران میآید و با فریاد میگوید: باباااا سر
ظهررررره! اینقدررر دااااد نزنیننن! مسافرااا داررررن استراحتتتت میکنن!
مشتری رو نپروووونین دیگههه!
ظریف: هیچ گااااه یک ایرااااانی راااا تهدید نکننننن!
کری: میگن آب قطع شده! بگم بیارن دبهها ره؟
مدیر هتل: نه بابا آب وصله به خدا.
ظریف: آقااااای خبرنگااااااار! چرااااا خبر کذب پخششش میکنیییی؟؟ درستشششش کنننن!
در
همین لحظه فدریکا موگرینی که کت صورتیاش را پوشیده و موهایش را هم عروسکی
شانه کرده میآید روی بالکن اتاقش. خبرنگاران فریاد میزنند «موگرینی!
موگرینی!» و به زیر بالکن او میشتابند و جان کری با عصا به دنبالشان به
سمت موگرینی میدود. فریادهای ظریف که به خبرنگار میگفت خبر را تصحیح کن
بین همهمه موجود گم میشود.