سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

انتخابات

قصد نداشتم در خصوص مناظره های انتخاباتی و خود انتخابات مطلبی بنویسم اما دیروز تصادفا در بزرگراه آزادگان نرسیده به علامه جعفری بیلبوردی از جناب جلیلی دیدم که نتوانستم به روند خودم ادامه دهم.
در این بیلبورد عکسی از جناب جلیلی چاپ شده که در حال خندیدن است. اما هر چه به عکس بیشتر نگاه کردم به این موضوع بیشتر پی بردم که مشاوران تبلیغاتی ایشان یا واقعا انسان های کند ذهن و بسیار کارنابلدی هستند (که به نظرم با توجه به مواضع سیاسی و اقتصادی ایشان در دو دهه گذشته همین مورد صحیح است) یا تعمدا قصد تخریب ایشان را دارند (که در این صورت یکی باید در ستاد ایشان متوجه شده باشد که ظاهرا خبری نیست).

اما عکس چه بود؟ خنده ایشان چنان مصنوعی و حتی هیستریک بود که انسان را به ترس می اندازد که اگر ایشان خدای ناخواسته اسمشان از صندوق به اصطلاح انتخابات در آمد چه بر سر مردم این مملکت خواهد آمد. کسی که یک تبلیغ ساده را نمی تواند به درستی انجام دهد چگونه می خواهد بر خیل عظیم مشکلات این مملکت فائق آید؟ به خاطر داشته باشید که بواسطه شغلم، دستی هم بر آتش تبلیغات دارم و تا حدودی از این علم سر در می آورم.

در بین این کاندیداها جناب پزشکیان را دوست دارم ولی هنوز به این نتیجه نرسیده ام که انتخاب جناب پزشکیان با همه محاسنش، بهتر از رای ندادن است. امیدوارم جریانات در روزهای آتی به سمتی سوق پیدا کنند که منافع مردم کشورم بیشتر لحاظ شود.

" گُلِرِ" اول ملی بکنم "سوشا" را

به گزارش انتخاب، شنیده میشود "سعید جلیلی " خود را برای انتخابات ریاست جمهوری پیش رو آماده می کند.

خواهم آمد که بسازم همهء دنیا را
یا که آباد کنم پشت سرم عقبی را
حمل بر حمد نباشد، پس از این بی تردید
کان منم ناجی این مملکت تنها را

"حسن آقا" به کلیدت تو چه نازی، مشدی
من خودم شاه کلیدم، تو چه دیدی ما را؟
غیب کردست اگر یک دکلی را محمود
من خودم غیب نمایم ز دکل صد تا را!

او اگر معجزه بودست، که بی شک بودست
دیگر این بار منم معجزه گر فردا را!
وان کلاهی که فرو رفته سری این ملت
غیر من کیست کند چاره غم عظما را؟

کس به جز من نتواند، به یقین میدانم
به عمل جامه بپوشم تن این رویا را
هست منظورِ من از ماتم عظما؛ "برجام"
ریشه اش کنده شود، بار الها، یارا!

پشت در صف شده از چین و اروپا تاجر
چیست منظور رقیبان ز چنین سودا را؟!
میدهم قول، به آنها برسد دستم اگر
قلع و قمع میکنم از دم همهء آنها را

قصد آنها همگی بردن و استثمار است
بار الها تو زمینگیر بکن اعدا را
"گشت ارشاد" بگیرد نفسی تازه ز من
یاد گیرند پس از این لگد و تیپا را

بخش گردشگریِ لوت و کویرِ برهوت
میشود جایگزین ساحل دریاها را
غیر از این "ده نمکی" نیست کسی اهل هنر
باید او دست بگیرد همهء سیما را

باز پیکان جوانان بشود سردمدار
جمع باید بکنم "سیتروئن" و " مزدا" را
بهر تفریح جوانان که کمی شاد شوند
" گُلِرِ" اول ملی بکنم "سوشا" را

تا حمایت شود از چرخهء تولید وطن
اِشکنه آورم و جمع کنم پیتزا را
الغرض ایده فراوان به سرم هست اگر
برسانم به دم پلهء پاستور پا را

 

 

مجید مرسلی


منبع: انتخاب

طنز : احمدی نژاد و جلیلی به هتل کوبورگ می‌روند


پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

آیدین سیار سریع در روزنامه قانون نوشت: با توجه به پیچیده شدن فرآینده مذاکرات ایران و 5+1 در روزهای گذشته و لاینحل ماندن بعضی مسائل بنا بر شنیده‌های ما احتمال دارد برخی شخصیت‌های تاثیرگذار به وین سفر کنند بلکه گره مذاکرات با دست این افراد باز شود.

محمود احمدی نژاد:
رئیس پاکدستان به وین سفر می‌کند و وارد هتل کوبورگ می‌شود. در محل مذاکرات یک زیرانداز ساده زیستانه می‌اندازد و با آرامش خاطر همانجا می‌نشیند. طرفین از تهیه پیش نویس قطعنامه‌ای جدید صحبت می‌کنند که رئیس پاکدستان پوزخندی می‌زند.

از او علت پوزخند معنادارش را می‌پرسند و او می‌گوید: شما قطعنامه‌دان‌تان پاره شده و نمی‌توانید قطعنامه‌ای امضا کنید. طرف غربی بغض می‌کند و می‌گوید: اما ... احمدی نژاد می‌گوید: اما نداره دیگه. پاره شده. طرف‌های غربی که با این حقیقت تلخ مواجه شده‌اند بلند می‌شوند و می‌روند تا در سرویس بهداشتی گریه کنند. وقتی اتاق خلوت می‌شود سمبل پاکدستی از فرصت استفاده می‌کند و مفاد توافق را به این شکل عوض می‌کند: 5+1 متعهد می‌شود همه تحریم‌ها را لغو کند، در عوض ما هم متعهد می‌شویم که با متد روز دنیا قطعنامه دان‌شان را بخیه بزنیم.

سعید جلیلی:
سفر آقای جلیلی به وین می‌تواند بسیار راهگشا باشد و آخرین راه حل رسیدن به توافق. مرد فرصت‌ها و ظرفیت‌ها پس از این که به وین و هتل کوبورگ می‌رسد در اتاق مذاکرات را باز می‌کند و می‌گوید: من اومدم بچه‌ها. حاضران شوکه می‌شوند و یکصدا می‌گویند: اوه مای گاد. جلیلی می‌نشیند و می‌گوید: شنیدم اختلاف دارین. همه سرشان را به نشانه نفی تکان می‌دهند و می‌گویند: اختلااااف؟ نـــــه! کی گفته؟

جلیلی: نه؛ من می‌دونم اختلاف دارین. از قیافه‌هاتون پیداست.
کری (با ترس): نه به جان تو ...
جلیلی: حاشا نکن. اختلاف از چشم سیات می‌ریزه.

دو وزیر خارجه به هم می‌گویند زودتر تمومش کنیم بریم. غرب از زیاده خواهی دست می‌کشد و با بسته پیشنهادی چهارشنبه موافقت می‌کند و توافقنامه حاضر شده و همه چیز تمام می‌شود. حاضرین در جلسه هم کاغذ و دفتر و سایر وسایل را جمع می‌کنند و عزم رفتن می‌کنند.

جلیلی: بابا کجا میرین؟ من تازه می‌خواستم علل سقوط سلسله اشکانیان رو با تکیه بر حرکت جوهری ملاصدرا شرح بدم. خیلی آدم‌های بی ظرفیتی هستین.

مهندس غرضی:
ابتدا ثابت می‌کند که اختلافات باقی مانده در مذاکرات ریشه در تورم دارد سپس بعد از حل مشکلات فی مابین یونان و اتحادیه اروپا به کشور باز می‌گردد. وقتی از ایشان سوال می‌شود که پس مذاکرات ایران و 5+1 چی شد؟ می‌فرمایند راست میگیا. یادم رفت.

محسن رضایی میرقائد:
با توجه به شایعاتی که اخیرا پیرامون سمت جدید آقای رضایی شکل گرفته، در حال حاضر من هیچ گونه شوخی‌ای با این شخصیت بزرگوار پیرامون انتخابات، رای، درصد، فیفا، همه پرسی یونان و... ندارم و نسبت به مطالب گذشته‌ام نیز اعلام برائت می‌کنم. آقا محسن ما رو ببخش. جوون بودیم، جاهل بودیم. غلط خوردیم! ‌