قصد نداشتم در خصوص مناظره های انتخاباتی و خود انتخابات مطلبی بنویسم اما دیروز تصادفا در بزرگراه آزادگان نرسیده به علامه جعفری بیلبوردی از جناب جلیلی دیدم که نتوانستم به روند خودم ادامه دهم.
در این بیلبورد عکسی از جناب جلیلی چاپ شده که در حال خندیدن است. اما هر چه به عکس بیشتر نگاه کردم به این موضوع بیشتر پی بردم که مشاوران تبلیغاتی ایشان یا واقعا انسان های کند ذهن و بسیار کارنابلدی هستند (که به نظرم با توجه به مواضع سیاسی و اقتصادی ایشان در دو دهه گذشته همین مورد صحیح است) یا تعمدا قصد تخریب ایشان را دارند (که در این صورت یکی باید در ستاد ایشان متوجه شده باشد که ظاهرا خبری نیست).
اما عکس چه بود؟ خنده ایشان چنان مصنوعی و حتی هیستریک بود که انسان را به ترس می اندازد که اگر ایشان خدای ناخواسته اسمشان از صندوق به اصطلاح انتخابات در آمد چه بر سر مردم این مملکت خواهد آمد. کسی که یک تبلیغ ساده را نمی تواند به درستی انجام دهد چگونه می خواهد بر خیل عظیم مشکلات این مملکت فائق آید؟ به خاطر داشته باشید که بواسطه شغلم، دستی هم بر آتش تبلیغات دارم و تا حدودی از این علم سر در می آورم.
در بین این کاندیداها جناب پزشکیان را دوست دارم ولی هنوز به این نتیجه نرسیده ام که انتخاب جناب پزشکیان با همه محاسنش، بهتر از رای ندادن است. امیدوارم جریانات در روزهای آتی به سمتی سوق پیدا کنند که منافع مردم کشورم بیشتر لحاظ شود.
به گزارش انتخاب، شنیده میشود "سعید جلیلی " خود را برای انتخابات ریاست جمهوری پیش رو آماده می کند.
خواهم آمد که بسازم همهء دنیا را
یا که آباد کنم پشت سرم عقبی را
حمل بر حمد نباشد، پس از این بی تردید
کان منم ناجی این مملکت تنها را
"حسن آقا" به کلیدت تو چه نازی، مشدی
من خودم شاه کلیدم، تو چه دیدی ما را؟
غیب کردست اگر یک دکلی را محمود
من خودم غیب نمایم ز دکل صد تا را!
او اگر معجزه بودست، که بی شک بودست
دیگر این بار منم معجزه گر فردا را!
وان کلاهی که فرو رفته سری این ملت
غیر من کیست کند چاره غم عظما را؟
کس به جز من نتواند، به یقین میدانم
به عمل جامه بپوشم تن این رویا را
هست منظورِ من از ماتم عظما؛ "برجام"
ریشه اش کنده شود، بار الها، یارا!
پشت در صف شده از چین و اروپا تاجر
چیست منظور رقیبان ز چنین سودا را؟!
میدهم قول، به آنها برسد دستم اگر
قلع و قمع میکنم از دم همهء آنها را
قصد آنها همگی بردن و استثمار است
بار الها تو زمینگیر بکن اعدا را
"گشت ارشاد" بگیرد نفسی تازه ز من
یاد گیرند پس از این لگد و تیپا را
بخش گردشگریِ لوت و کویرِ برهوت
میشود جایگزین ساحل دریاها را
غیر از این "ده نمکی" نیست کسی اهل هنر
باید او دست بگیرد همهء سیما را
باز پیکان جوانان بشود سردمدار
جمع باید بکنم "سیتروئن" و " مزدا" را
بهر تفریح جوانان که کمی شاد شوند
" گُلِرِ" اول ملی بکنم "سوشا" را
تا حمایت شود از چرخهء تولید وطن
اِشکنه آورم و جمع کنم پیتزا را
الغرض ایده فراوان به سرم هست اگر
برسانم به دم پلهء پاستور پا را
مجید مرسلی
منبع: انتخاب