سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

بگفتا: این خشوعت توی حلقم(!)


با اجازه نظامی:

«نخستین بار گفتش از کجایی؟»

بگفت: از حزب عشاق کذایی!

بگفتا:نیست جز من اصلح آری!

بگفت: اصلا صلاحیت نداری! 

 بگفتا: طرح دارم اقتصادی

بگفت: اینجا نزن حرف زیادی!

بگفتا: می‌کنم رفع تورم!

بگفت: این دست تو، این جیب مردم!

بگفتا: شَه نه، خاک پای خلقم!

بگفتا: این خشوعت توی حلقم(!)

بگفت: از درد مردم گفته‌ام آخ!

بگفتا: لطف کردستی در آن کاخ!

بگفتا: طرح و برنامه چه داری؟

بگفتا: منع تو از رانت‌‌خواری!

بگفت: این تیشه مصداق سلاح است

بگفتا: نه، ز بهر افتتاح است!

بگفتا: تیشه یعنی آلت جنگ!

بگفتا: افتتاح معدن سنگ!

بگفتا: چرت گویندت به گوشی!

بگفت: از بهر تخریبم چه کوشی؟

بگفتا: بنده هستم اصلح از تو!

بگفتا: خواب دیدی خیر باشد(!)

بگفتا: قافیه آخر کجا شد؟

بگفتا: همچو عقل تو فنا شد!

بگفتا: ای تنش در دیپلماسی!

بگفت: ای سمبل دشمن‌هراسی!

بگفتا: زور اجرایی نداری

بگفت: از چه مرا چون خود شماری؟

بگفت: آن چیست لای دفتر تو؟

بگفتا: عکس شیرین، همسر تو!

بگفت: این جز بداخلاقی نباشد

بگفت: این غیر مشتاقی نباشد!

بگفت: از چه گریزی از تعقل؟

بگفت: آخر به تو چه مردک خل!

بگفتا: ای بداخلاق سیاسی!

بگفت: ای ضد قانون اساسی!

بگفتا: فاعلاتن(!)... بر ملاجت!

بگفتا: پس مفاعیلن(!)... به تاجت!

چو بحث دوستانه(!) پر تنش شد

میان نامزدها کشمکش شد

ز جا برخاست خسرو کرد فریاد

هجوم آورد ناگه سوی فرهاد

(پر است از ضربه‌های تیغ و تیشه

کف استودیو از خرده شیشه!)

ز دعوا ناگهان برچیده شد نطع

سرودی آمد و برنامه شد قطع!...



سعید سلیمان‌پور ارومی


منبع:

http://www.entekhab.ir/fa/news/115549

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد