سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

آتش

با توام آتش ! چرا سوزاندیش ؟

 

عشق را اینگونه تو فهماندیش ؟!

 

او که چون پروانه دورت حلقه زد 

 

نا جوانمردانه سویت ، خواندیش 

 

  

شعله و گرما و سوسوی تو بود

 

عشق را در دل چنین رویاندیش

 

او به شوق وصل سویت پر کشید

 

شربت عشقت چه بد ، نوشاندیش

 

نرم نرمک ، مهربان ،سویت پرید

 

آتش خشمت چرا افشاندیش ؟!

 

عشق شعله ، قدرت عقلش ربود

 

در سماعی آتشین رقصاندیش

 

از زمین تا آسمان پرواز کرد

 

آسمانی بود و بر گرداندیش

 

آسمان بنگر ، درخشان ماه بین

 

از زمین تا آسمان  تاباندیش

 

عشق بیدار است ، آتش گوش دار !

 

زیر خاکستر فقط ، خواباندیش

 

 

   شعر از :  میترا بابازاده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد