سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

چراغ روسیاه

با ما گذشت گر چه خوشی جوانی ات

اما نداشت جاذبه ای زندگانی ات

 

از ما گذشت خاطره سازی به عشق تو

حالا تو باش و جمع رفیقان جانی ات

 

چندان اسیر آینه های شکسته ای

کز یاد برده ای که چه شد همزبانی ات

   

رویش سیاه باد چراغی که پیش دزد

حرفی نزد ز غارت بی نردبانی ات

 

ای ابر بی بخار که رفتی از این کویر

دلخوش بمان به کوکبه آسمانی ات

 

محراب ها به خلسه خمیازه رفته  اند

وقتی که خیر نیست به لحن اذانی ات

 

تا سایه ی نوای تو آوای زنگله * است

سیمین نمی شود غزل بهبهانی** ات

 

ای دل مجوی سنگ صبوری که پیش شب

بیگانه است قصه اندوه خوانی ات

 

چندان شگفت نیست که هرکس که مهر دید

سنگی شده است بر قدم نان رسانی ات

 

اینجا صدای گاو گرامی تر از خداست

پی ، گیر ای برادر هارون شبانی ات

 

"ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش"

ای مدعی اثر نکند سرگرانی ات

 

*/**: زنگله و بهبهانی نام دو لحن موسیقی

است

عبدالرضا مدرس زاده-کاشان

نظرات 1 + ارسال نظر
چاپ و تبلیغات پارت یکشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 09:22 ق.ظ http://www.partchap.ir

چراغ روسیاه like

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد