سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

سحرگاه امید

به نام نامی یکتای بی همتا

" گُلِرِ" اول ملی بکنم "سوشا" را

به گزارش انتخاب، شنیده میشود "سعید جلیلی " خود را برای انتخابات ریاست جمهوری پیش رو آماده می کند.

خواهم آمد که بسازم همهء دنیا را
یا که آباد کنم پشت سرم عقبی را
حمل بر حمد نباشد، پس از این بی تردید
کان منم ناجی این مملکت تنها را

"حسن آقا" به کلیدت تو چه نازی، مشدی
من خودم شاه کلیدم، تو چه دیدی ما را؟
غیب کردست اگر یک دکلی را محمود
من خودم غیب نمایم ز دکل صد تا را!

او اگر معجزه بودست، که بی شک بودست
دیگر این بار منم معجزه گر فردا را!
وان کلاهی که فرو رفته سری این ملت
غیر من کیست کند چاره غم عظما را؟

کس به جز من نتواند، به یقین میدانم
به عمل جامه بپوشم تن این رویا را
هست منظورِ من از ماتم عظما؛ "برجام"
ریشه اش کنده شود، بار الها، یارا!

پشت در صف شده از چین و اروپا تاجر
چیست منظور رقیبان ز چنین سودا را؟!
میدهم قول، به آنها برسد دستم اگر
قلع و قمع میکنم از دم همهء آنها را

قصد آنها همگی بردن و استثمار است
بار الها تو زمینگیر بکن اعدا را
"گشت ارشاد" بگیرد نفسی تازه ز من
یاد گیرند پس از این لگد و تیپا را

بخش گردشگریِ لوت و کویرِ برهوت
میشود جایگزین ساحل دریاها را
غیر از این "ده نمکی" نیست کسی اهل هنر
باید او دست بگیرد همهء سیما را

باز پیکان جوانان بشود سردمدار
جمع باید بکنم "سیتروئن" و " مزدا" را
بهر تفریح جوانان که کمی شاد شوند
" گُلِرِ" اول ملی بکنم "سوشا" را

تا حمایت شود از چرخهء تولید وطن
اِشکنه آورم و جمع کنم پیتزا را
الغرض ایده فراوان به سرم هست اگر
برسانم به دم پلهء پاستور پا را

 

 

مجید مرسلی


منبع: انتخاب

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد